سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۲۸ - فی ذکر دارِالبقاء
تا دَم آدمی ز تو نرمد
صبح دینت ز شرق جان ندمد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثانی: فی الکلام ذکر کلام الملک العلّام یسهل المرام » بخش ۳ - در سرِّ قرآن
آنگهی بو که صبح دین بدمد
شب وهم و خیال و حس برمد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثانی: فی الکلام ذکر کلام الملک العلّام یسهل المرام » بخش ۳ - در سرِّ قرآن
در دماغی که دیو کبر دمد
فهم قرآن از آن دماغ رمد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثانی: فی الکلام ذکر کلام الملک العلّام یسهل المرام » بخش ۹ - ذکر سماع قرآن
زان همی دیوِ نفس در تو دمَد
تا زتو عقل و هوش تو برمد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۵ - در صفت معراجش
قلزم دین نشد به جزر و به مد
دولتی جز به دولت احمد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۴۱ - فصل فیالزّهد والحکمة والموعظة والنصیحة
دیو دین آنگهی ز تو برمد
که ز تو گند معصیت ندمد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹۲ - در علو همت خود گوید
من واین نفس که با قحبهٔ رعنای جهان
چون خسان عشق نبازم نه به سهو و نه بعمد
قدرت دادن اگر نیست مرا باکی نیست
همت ناستدن هست و لله الحمد
عطار » هیلاج نامه » بخش ۳ - در معراج حضرت خاتم صلی الله علیه و آله
چو میم احمد آنجا محو آمد
احد شد در میانه اسم احمد
عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
کرا قدرت که پا بر کتف احمد
نهد غیر از تو ای سلطان سرمد
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۲ - ترغیب نمودن طالبان براه حق و بیان مستی و شور کردن، وظهور ولایت ولی را در هر نشأه بازنمودن، و شرح حال خود بر آن افزودن
برده چون نائی ز چشم من رمد
آن دمم بیرون که بر من میدمد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۷ - عنف کردن معاویه با ابلیس
گر یکی فصلی دگر در من دمد
در رباید از من این رهزن نمد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را
ای فسرده عاشق ننگین نمد
کو ز بیم جان ز جانان میرمد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۵ - نواختن معشوق عاشق بیهوش را تا به هوش باز آید
زانک آن لبها ازین دم میرمد
بر لب جوی نهان بر میدمد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۷۶ - قصد شاه به کشتن امرا و شفاعت کردن ایاز پیش تخت سلطان کی ای شاه عالم العفو اولی
دایما غفلت ز گستاخی دمد
که برد تعظیم از دیده رمد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۶
بیا ساقی و می در ده که گل در بوستان آمد
زجام لاله بلبل مست گشت و در فغان آمد
شرابی خورد غنچه از هوای ابر در پرده
صبا ناگه لبش بوسید و بویش در دهان آمد
میان غنچه و گل از پی زر بود اشکالی
[...]