گفت امیر ای راهزن حجت مگو
مر تو را ره نیست در من ره مجو
رهزنی و من غریب و تاجرم
هر لباساتی که آری کی خرم
گرد رخت من مگرد از کافری
تو نهای رخت کسی را مشتری
مشتری نبود کسی را راهزن
ور نماید مشتری مکرست و فن
تا چه دارد این حسود اندر کدو
ای خدا فریاد ما را زین عدو
گر یکی فصلی دگر در من دمد
در رباید از من این رهزن نمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به گفتگو بین امیر و یک راهزن اشاره دارد. امیر به راهزن میگوید که او را در پی خود نباید بیابند و نباید به او آسیب بزند. او خود را غریب و تاجری معرفی میکند و از راهزن میخواهد که به او و لباسهایش آسیب نرساند. امیر به حسادت و بدخواهی اشاره کرده و از خدا میخواهد که او را از این دشمن نجات دهد. او نگران است که اگر تغییراتی در وضعیت او ایجاد شود، این راهزن دوباره به او آسیب خواهد زد.
هوش مصنوعی: امیر به راهزن گفت: سخن از حجت نزن، زیرا برای تو در این مسیر راهی نیست، پس در من نیز به دنبال راه نگرد.
هوش مصنوعی: من در دنیای ناشناختهای هستم و در حالی که با سختیها و رنجها دست و پنجه نرم میکنم، به دنبال خوشی و زندگی شاداب هستم. هرچه بر تن دارم نمایانگر وضعیت من است، اما در درون خود احساس خوشحالی نداشته و غمگینم.
هوش مصنوعی: به گرد من نگرد و از کافر نترس؛ تو خود کسی نیستی که کسی بتواند به تو وابسته شود.
هوش مصنوعی: اگر کسی در این دنیا مشتری نباشد، دزدی نمیتواند به کسی آسیب بزند و بداند که مشتریان، برایش نقشهها و ترفندهایی دارند.
هوش مصنوعی: خدایا، این حسود چه چیزهایی در دل دارد که ما را آزار میدهد و به ما حسادت میکند. فریاد ما را از دست این دشمن بشنو.
هوش مصنوعی: اگر کسی فصل جدیدی از زندگی یا افکارش را در من وارد کند، این دزد درونم دیگر نمیتواند مرا از مسیر خودم دور کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.