چو شد روی گیتی چو دریای قیر
نه ناهید پیدا نه بهرام و تیر
بیامد دمان دیدهبان پیش طوس
دوان و شده روی چون سندروس
چنین گفت کای پهلوان سپاه
از ایران سپاه آمد از نزد شاه
سپهبد بخندید با مهتران
که ای نامداران و کنداوران
چو یار آمد اکنون نسازیم جنگ
گهی با شتابیم و گه با درنگ
بنیروی یزدان گو پیلتن
بیاری بیاید بدین انجمن
ازان دیدهبان گشت روشنروان
همه مژده دادند پیر و جوان
طلایه فرستاد بر دشت جنگ
خروش آمد از کوه و آوای زنگ
چو خورشید بر چرخ گنبد کشید
شب تار شد از جهان ناپدید
یکی انجمن کرد خاقان چین
بدیبا بیاراست روی زمین
بپیران چنین گفت کامروز جنگ
بسازیم و روزی نباید درنگ
یکی با سرافراز گردنکشان
خنیده سواران دشمن کشان
ببینیم کایرانیان برچیند
بدین رزمگه اندرون با کیند
چنین گفت پیران که خاقان چین
خردمند شاهیست با آفرین
بران رفت باید که او را هواست
که رای تو بر ما همه پادشاست
وزان پس برآمد ز پردهسرای
خروشیدن کوس با کرنای
سنانهای رخشان و جوشان سپاه
شده روی کشور ز لشکر سیاه
ز پیلان نهادند بر پنج زین
بیاراست دیگر بدیبای چین
زبرجد نشانده بزین اندرون
ز دیبای زربفت پیروزهگون
بزرین رکیب و جناغ پلنگ
بزرین و سیمین جرسها و زنگ
ز افسر سر پیلبان پرنگار
همه پاک با طوق و با گوشوار
هوا شد ز بس پرنیانی درفش
چو بازار چین سرخ و زرد و بنفش
سپاهی برفت اندران دشت رزم
کزیشان همی آرزو خواست بزم
زمین شد بکردار چشم خروس
ز بس رنگ و آرایش و پیل و کوس
برفتند شاهان لشکر ز جای
هوا پر شد از نالهٔ کرنای
چو از دور طوس سپهبد بدید
سپاه آنچ بودش رده برکشید
ببستند گردان ایران میان
بیاورد گیو اختر کاویان
از آوردگه تا سر تیغ کوه
سپه بود از ایران گروها گروه
چو کاموس و منشور و خاقان چین
چو بیورد و چون شنگل بافرین
نظاره بکوه هماون شدند
نه بر آرزو پیش دشمن شدند
چو از دور خاقان چین بنگرید
خروش سواران ایران شنید
پسند آمدش گفت کاینت سپاه
سوران رزم آور و کینهخواه
سپهدار پیران دگرگونه گفت
هنرهای مردان نشاید نهفت
سپهدار کو چاه پوشد بخار
برو اسپ تازد بروز شکار
ازان به که بر خیره روز نبرد
هنرهای دشمن کند زیر گرد
ندیدم سواران و گردنکشان
بگردی و مردانگی زین نشان
بپیران چنین گفت خاقان چین
که اکنون چه سازیم بر دشت کین
ورا گفت پیران کز اندک سپاه
نگیرند یاد اندرین رزمگاه
کشیدی چنین رنج و راه دراز
سپردی و دیدی نشیب و فراز
بمان تا سه روز اندرین رزمگاه
بباشیم و آسوده گردد سپاه
سپه را کنم زان سپس به دو نیم
سرآمد کنون روز پیکار و بیم
بتازند شبگیر تا نیمروز
نبرده سواران گیتیفروز
بژوپین و خنجر بتیر و کمان
همی رزم جویند با بدگمان
دگر نیمهٔ روز دیگر گروه
بکوشند تا شب برآید ز کوه
شب تیره آسودگان را بجنگ
برم تا بریشان شود کار تنگ
نمانم که آرام گیرند هیچ
سواران من با سپاه و بسیچ
بدو گفت کاموس کین رای نیست
بدین مولش اندر مرا جای نیست
بدین مایه مردم بدین گونه جنگ
چه باید بدین گونه چندین درنگ
بسازیم یکبار و جنگآوریم
بریشان در و کوه تنگ آوریم
بایران گذاریم ز ایدر سپاه
نمانیم تخت و نه تاج و نه شاه
بر و بومشان پاک و یران کنیم
نه جنگ یلان جنگ شیران کنیم
زن و کودک خرد و پیر و جوان
نه شاه و کنارنگ و نه پهلوان
بایران نمانم بر و بوم و جای
نه کاخ و نه ایوان و نه چارپای
ببد روز چندین چه باید گذاشت
غم و درد و تیمار بیهوده داشت
یک امشب گشاده مدارید راه
که ایشان برانند زین رزمگاه
چو باد سپیده دمان بردمد
سپه جمله باید که اندر چمد
تلی کشته بینی ببالای کوه
تو فردا ز گردان ایران گروه
بدانسان که ایرانیان سربسر
ازین پی نبینند جز مویه گر
بدو گفت خاقان جزین رای نیست
بگیتی چو تو لشکر آرای نیست
همه نامدارن بدین هم سخن
که کاموس شیراوژن افگند بن
برفتند وز جای برخاستند
همه شب همی لشکر آراستند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش از شاهنامه، توصیف جنگ میان ایرانیان و سپاه چین آمده است. وقتی که آسمان همچون دریای قیر تاریک شد، ناهید و بهرام پنهان شدند. دمان (خبرنگار) بر طوس (یکی از قهرمانان ایرانی) حاضر میشود و خبر میدهد که سپاه ایران از نزد شاه به جنگ آمده است. طوس و دیگر پهلوانان از آمدن یاری خوشحال میشوند و تصمیم میگیرند جنگ را آغاز نکنند و به تدارک بپردازند.
سپس، خاقان چین به لشکر خود دستور میدهد که آماده جنگ شوند و همگی با سلاحهای خود به میدان میروند. ایرانیان، به رهبری طوس، نیز آماده میشوند و دو سپاه در میدان نبرد صفآرایی میکنند. در این میان، خاقان چین از مهارتهای رزمندگان ایرانی صحبت میکند و پیشنهاد میکند که اگر کم شوند، نباید ناامید شوند.
پیران، یکی از سرداران ایرانی، آرامش را تدبیر میکند و میگوید که باید چند روز در این میدان بمانند و به آرامش بپردازند. او بر این باور است که کارزار باید به خوبی تدبیر شود و ضمن آرامش، آماده دفاع شوند. در پایان، همه جنگجویان آماده جنگ میشوند و شب به تدبیر و تدارک مشغولند.
هوش مصنوعی: وقتی که زمین مانند دریایی از قیر شد، نه نشانی از ناهید است و نه از بهرام و تیر.
هوش مصنوعی: زمانی، دیدهبانی به سوی طوس شتافت و چهرهاش مانند درخت ساندرس (نوعی سرو) درخشان و سرسبز بود.
هوش مصنوعی: این چنین گفت که ای پهلوان، نیروی نظامی از ایران به سوی تو آمده است و این نیرو از طرف شاه آمده است.
هوش مصنوعی: سردار با شادابی و خوشحالی به بزرگان و نامداران اطرافش نگاه میکند و به آنها میگوید که ای افرادی که دارای نام و مقام بلندی هستید.
هوش مصنوعی: وقتی که دوست و یار به ما نزدیک میشود، نباید به جنگ و نزاع بپردازیم. گاهی باید با سرعت عمل کنیم و گاهی هم باید با آرامش و فکر پیش برویم.
هوش مصنوعی: به قدرت خداوند، ای پهلوان، بیار به یاری و در این جمع حاضر شو.
هوش مصنوعی: از آن دیدهبان که با روشنی و آگاهی خود همه را بشارت داده است، خبر خوش و شادیبخشی به همه، چه پیر و چه جوان، رساندهاند.
هوش مصنوعی: فرستادگانی به میدان جنگ فرستاده شدند و از کوهها صداهایی رنجید و نواهایی به گوش رسید.
هوش مصنوعی: وقتی خورشید در آسمان بالا رفت، شب تاریک از دنیا ناپدید شد.
هوش مصنوعی: یک جمعیت با شکوه و زیبایی در کشور چین به رهبری یک پادشاه برپا شده است که زمین را با زیباییهایی آراسته است.
هوش مصنوعی: پیران گفتند که امروز باید آمادهی جنگ شویم و نباید در این کار تأخیر کنیم.
هوش مصنوعی: شخصی با افتخار و شجاعت در برابر سواران دشمن میجنگد و آنها را نابود میکند.
هوش مصنوعی: بیایید ببینیم که در این میدان جنگ، چه کسانی از کایرانیان با هم میجنگند و با چه کسانی درگیر خواهند شد.
هوش مصنوعی: پیران گفت که پادشاه چین، خاقان، فردی دانا و بزرگوار است که شایسته تقدیر و ستایش است.
هوش مصنوعی: او باید برود چون به خاطر تو همیشه در حال اندیشه و تفکر است و تصمیم تو برای ما مانند فرمانروایی است.
هوش مصنوعی: سپس از پشت پرده، صدای نواختن شیپور و طبل بلند شد.
هوش مصنوعی: خنجرهای درخشان و پرجنبوجوش سپاه بر روی کشور به عنوان نماد جنگ و نبرد از لشکر سیاه خودنمایی میکنند.
هوش مصنوعی: از فیلها برای برپایی سازهای با پنج زین استفاده کردند و آن را به شکلی زیبا تزئین کردند.
هوش مصنوعی: درون این سنگ قیمتی زبرجد، تصویری زیبا و درخشنده با نقش و نگارهایی از ابریشم طلایی نقش بسته شده است.
هوش مصنوعی: بزرگترین دشمن و حریف مانند پلنگ است و جرسها و زنگها نیز بزرگ و نقرهای هستند.
هوش مصنوعی: از کلاه مزین و رنگارنگ جوانمرد، همه چیز پاک و با دقت و زیبایی همراه است.
هوش مصنوعی: جو به قدری زنده و رنگارنگ شده که به نظر میرسد پرچمی از پارچههای زیبا در هوا برافراشته شده است، مانند بازار چینی که پر از رنگهای قرمز، زرد و بنفش است.
هوش مصنوعی: یک گروه از سربازان به دشت جنگ رفتند و از آنجا آرزوی خوشی و جشن را در سر داشتند.
هوش مصنوعی: زمین به خاطر زیباییها و رنگهای مختلفی که دارد، مانند مرغی که صبح درآغاز روز میخواند، پر از شگفتی و زینت شده است.
هوش مصنوعی: لشکر شاهان از محلی که بودند رفتند و فضا پر شد از صدای ناله و غم ناشی از کرنای.
هوش مصنوعی: زمانی که سپهبد طوس از دور سپاه را دید، ردهای که داشت، برکشید و به فعالیت پرداخت.
هوش مصنوعی: گردان ایرانی توانستند گیو را که یکی از قهرمانان بزرگ است، به میدان بیاورند.
هوش مصنوعی: از میدان نبرد تا قلههای کوه، جنگجویان ایرانی به صورت گروههای مختلف حضوری پررنگ دارند.
هوش مصنوعی: مانند کاموس و منشور و خاقان چین، در میدان جنگ با اقتدار و شجاعت میآیند.
هوش مصنوعی: به کوه نگریستن مانند آن است که در برابر آرزوهایمان در برابر دشمنان قرار بگیریم.
هوش مصنوعی: وقتی خاقان چین از دور به ایران نگاه کرد، صدای نعره سواران ایرانی را شنید.
هوش مصنوعی: او خوشش آمد و گفت: ای سپاه سوران، شما جنگجویان دلیر و انتقامجو.
هوش مصنوعی: سربازان زبردست باید با قابلیتها و تواناییهای خود آشکار شوند و پنهان کردن این هنرها مناسب نیست.
هوش مصنوعی: سردار جنگ، در حالیکه در چاه کمین کرده است، به شکار میرود و اسبش با سرعت تمام به سوی هدف میتازد.
هوش مصنوعی: بهتر است که در روشنگری و در جنگ معارف و هنرها، دشمن را زیر فشار قرار دهی و او را به زبانی غیرقابل بازگشت به عقب واداری.
هوش مصنوعی: من هیچ سوارکاری و گردنکشی را در این دنیا ندیدم که با این نشان و مشخصات، مردانگی را از خود به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: خاقان چین به پیران گفت: حالا چه باید کنیم در میدان نبرد؟
هوش مصنوعی: او گفت که پیرمردان از سپاهیان اندک یاد نگیرند در این میادین جنگ.
هوش مصنوعی: شما چنین سختی و مسیر طولانی را تحمل کردید و در این مسیر بالا و پایینها را مشاهده کردید.
هوش مصنوعی: بمان تا سه روز در این میدان جنگ بگذرانیم و نیروهای ما به آرامش برسند.
هوش مصنوعی: پس از اینکه سپاه را به دو نیم تقسیم کنم، اکنون روز جنگ و ترس فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: در نیمه روز، سواران پیروز به سوی دشمنان میتازند و تا آن زمان نباید شب هنگام تاخت و تاز کنند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که افرادی با زره و سلاح، مانند خنجر و کمان، به جنگ و نبرد میپردازند و با کسانی که بدگمان و مشکوک هستند، مبارزه میکنند.
هوش مصنوعی: در نیمهٔ روز، دیگران تلاش میکنند تا شب از کوه فرود آید.
هوش مصنوعی: در دل شب تاریک، من به جنگ برمیخیزم تا دغدغههای آسودهخوابان از بین برود و کارهای سخت و دشوار آنها آسان شود.
هوش مصنوعی: فکر نمیکنم که هیچیک از سواران و نشانههای من بتوانند آرامش یابند.
هوش مصنوعی: کاموس به او گفت: اینجا جایی برای تو نیست، چون این فکر و نظر در من جا ندارد.
هوش مصنوعی: با این حالتی که مردم دارند و با این شیوهی جنگ، چه نیازی به اینهمه تعلل و تأخیر وجود دارد؟
هوش مصنوعی: بیایید یک بار دیگر بسازیم و در برابر آنها بجنگیم، دیوارها و کوهها را محکم کنیم.
هوش مصنوعی: ما در آینده، در ایران، سپاه را رها میکنیم و دیگر نه تختی خواهد ماند، نه تاجی و نه کسی به عنوان شاه.
هوش مصنوعی: ما باید سرزمین و سرنوشتشان را پاک و خالی از هر مشکل کنیم، نه اینکه جنگ و درگیری را فراگیر کنیم.
هوش مصنوعی: زنان و کودکان، چه کوچک و چه بزرگ، نه شاه و نه دلاوری در کنار هم هستند.
هوش مصنوعی: من در ایران نمیمانم، نه سرزمین و نه مکان، نه کاخ و نه ساختمان و نه حتی جایی برای نشستن.
هوش مصنوعی: در روزهای بد زندگی، چه فایدهای دارد که به غمها و دردها و نگرانیهای بیخود بپردازیم؟
هوش مصنوعی: امشب اجازه ندهید که راه باز باشد، زیرا آنها میخواهند از این میدان جنگ فرار کنند.
هوش مصنوعی: وقتی صبح سپید از راه میرسد، همه باید آماده باشند و در جای خود قرار بگیرند.
هوش مصنوعی: در آینده، گروهی از جنگجویان ایرانی را میبینی که بر روی تلی در بالای کوه افتادهاند و کشته شدهاند.
هوش مصنوعی: ایرانیا به کسی که در این مورد فکر کند، جز از درد و غم چیزی نخواهد دید.
هوش مصنوعی: خاقان به او گفت: جز این تدبیر کار دیگری نیست. در دنیا، مانند تو کسی برای سازماندهی لشکر وجود ندارد.
هوش مصنوعی: همه افراد معروف و مشهور در این موضوع با هم گفتگو دارند و گرما و جذابیت صحبتهای کاموس شیراوژن را در این زمینه در نظر گرفتهاند.
هوش مصنوعی: همه در طول شب به حرکت درآمدند و آماده شدند، و لشکر خود را سامان دادند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.