گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود » بخش ۴

 

که زارا دلیرا گوا رستما

نبیرهٔ گو نامور نیرما

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۵

 

ببر نامهٔ من بر رستما

مزن داستان را بره ‌بردما

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۹

 

نهانی که دارد بگوید به ما

همان چارهٔ آن بجوید ز ما

فردوسی
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲

 

یا رب ز کرم دری برویم بگشا

راهی که درو نجات باشد بنما

مستغنیم از هر دو جهان کن به کرم

جز یادِ تو هر چه هست بر از دلِ ما

ابوسعید ابوالخیر
 

خواجه عبدالله انصاری » طبقات الصوفیه - امالی پیر هرات » بخش ۳ - و من طبقه الاولی من آخر ذوالنون المصری

 

سألتک بل اوصیک ان مت فاکتبی

علی لوح قبری کان هذا تیما متیماً

لعل شیخاً عارفاً سنن الهوی

یمر علی قبر الغریب فسلما

الیس عجیباً انهن قتلتنی

[...]

خواجه عبدالله انصاری
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح ابونصر مملان

 

ز مهر سیم سیمائی مرا دینارگون سیما

همی نالم ز درد او چو سعد اندر غم سما

قطران تبریزی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۷۸ - کارزار کوش پیل دندان با سیاهان بجّه و نوبی

 

فزون نیست یک نیمه دشمن ز ما

همی ننگ آید مرا از شما

ایرانشان
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۱۴۹

 

چون نیست شدی هست ببودی صنما

چون خاک شدی پاک شدی لاجرما

محمد بن منور
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب سوم - در انتهاء حالت شیخ » فصل دوم - در حالت وفاتِ شیخ » بخش ۱

 

سألتک بل اوصیک ان مُتّ فاکتبی

علی لوح قبری کان هذا متیّما

لعل شجیا عارفا سنن الهوی

یمر علی قبر الغریب مسلّما

محمد بن منور
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۹- سورة الزمر- مکیة » ۵ - النوبة الثانیة

 

ان تغفر اللهم فاغفر جمّا

و ایّ عبد لک لا المّا

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲۰- سورة طه- مکیّة » ۳ - النوبة الثانیة

 

مساغا لناباه الشّجاع لصمما.

دعته الی هابی التراب عقیما

میبدی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸

 

چون شدستی ز من جدا صنما

مُلْتَقَى لِمْ تَرَکْتَ بِیْ نَدَما

حق میان من و تو آگاه است

هُوَ یَکْفی مِنَ الَّذی ظَلَما

ور به دست تو آمده است اجلم

[...]

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » حکایت ابوسعید مهنه با قایمی که شوخ بر بازوی او می‌آورد

 

خالقا، پروردگارا ، مُنْعِما

پادشاها، کارسازا ، مُکْرِما

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۷) حکایت جوان گناه کار و ملایکۀ عذاب که برو موکّلند

 

خطاب آید دگر امّا معمّا

که هستیم ای عجب با او بهم ما

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۳) حکایت شبلی با آن جوان در بادیه

 

نمی‌دانم من‌ِ مست این معمّا

که می‌گوید تو باشی جمله یا ما

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۸) حکایت بزرجمهر با انوشیروان

 

که گرچه چشمِ من کورست امّا

بدین حیلت بگویم این معمّا

عطار
 
 
۱
۲
۳
۱۰