فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نرسی بهرام » پادشاهی نرسی بهرام
همان کاهلی مردم از بددلیست
همآواز آن بددلی کاهلیست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۲ - داستان نوشزاد با کسری
اگر در دلت هیچ حب علیست
تو را روز محشر به خواهش ولیست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۳ - حدیث بهو که با مهراج عاصی شد و خبر یافتن ضحاک
بسی بردباریست کز بددلیست
بسی نیز خُرسندی از کاهلیست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۱ - عقد بستن بانو گشسب به جهت گیو (و) بردن بانو به خانه (و) ناقبول کردن بانو گشسب، گیو را واحوال آن
به خود غره بودن هم از جاهلیست
که بهتر مطاعی هم از عاقلیست
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶
عشق تو بیروی تو درد دلیست
مشکل عشق تو مشکل مشکلیست
بیتو در هر خانه دستی بر سریست
وز تو در هر کوی پایی در گلیست
بر در بتخانهٔ حسنت کنون
[...]
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مفلسی که عاشق شاه مصر شد
چون ز اول تا به آخر غافلیست
حاصل ما لاجرم بیحاصلیست
عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » صوفی که از مردان حق سخن میگفت و خطاب پیری به او
شعر گفتن حجت بیحاصلیست
خویشتن را دید کردن جاهلیست
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت
مصطفی گفتا که نور کلّ علیست
مرتضی گفتا که نام من ولیست
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۵ - در سوخت و کشتن اهل خلاف درویشی را بجهة ذکر حدیث الولایة افضل من النبوة
من همی گویم امام حق علیست
دردو عالم بیشکی او خود ولیست
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل
گفت میگریم که در دل مشکلیست
تا چه کردم کان پسند جاهلیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۰ - ملامتکردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت
پس امامِ حیِّ قائم، آن ولیست
خواه از نسلِ عُمَر خواه از عَلیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۱ - بیان رسول علیه السلام سبب تفضیل و اختیار کردن او آن هذیلی را به امیری و سرلشکری بر پیران و کاردیدگان
عاشق هر جا شکال و مشکلیست
دشمن هر جا چراغ مقبلیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳ - نکوهیدن ناموسهای پوسیده را کی مانع ذوق ایمان و دلیل ضعف صدقاند و راهزن صد هزار ابله چنانک راهزن آن مخنث شده بودند گوسفندان و نمییارست گذشتن و پرسیدن مخنث از چوپان کی این گوسفندان تو مرا عجب گزند گفت ای مردی و در تو رگ مردی هست همه فدای تو اند و اگر مخنثی هر یکی ترا اژدرهاست مخنثی دیگر هست کی چون گوسفندان را بیند در حال از راه باز گردد نیارد پرسیدن ترسد کی اگر بپرسم گوسفندان در من افتند و مرا بگزند
این بهانه هم ز دستان دلیست
که ازو پاهای دل اندر گلیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۸ - انابت آن طالب گنج به حق تعالی بعد از طلب بسیار و عجز و اضطرار کی ای ولی الاظهار تو کن این پنهان را آشکار
آن الف چیزی ندارد غافلیست
میم دلتنگ آن زمان عاقلیست
سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۷ - حکایت
جوانمرد اگر راست خواهی ولیست
کرم پیشهٔ شاه مردان علیست
ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۳
امروز کسی که شهره در شیر دلیست
در ملک علی والی و در فقر ولیست
از جمله خلایق ار بپرسند که کیست
کویند سپهدار جهان عبدالعلیست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲
آنک بر سر و عارض چو گلیست
قطره ئی آب در میان جُلیست
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵
هر جا که همچو روی تو در بوستان گلیست
فریاد و الغیاث که معشوق بلبلیست
نسبت نمی کنم به شکر لعل دلکشش
خسرو ببین در او که چه شیرین شمایلیست
آن کس که منع ما به غم عشق می کند
[...]