گنجور

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۵ - در مناجات و ختم کتاب فرماید

 

بحکمتها مزین کن دلم را

گشاده کن تمامت مشکلم را

عطار
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴

 

دود از دلم برآمد، دادی بده دلم را

در بر رخم چه بندی؟ بگشای مشکلم را

پایم به گل فروشد، تا چند سر کشیدن؟

دستی بزن برآور این پای در گلم را

دستم چو شد حمایل در گردن خیالت

[...]

اوحدی
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲ - سبب نظم کتاب

 

کسی کو حل کند این مشکلم را

نثار او کنم جان و دلم را

شیخ محمود شبستری
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

اژدهای عشق زد زخمی عجب بر دل مرا

نیست خاطر سوی تریاک و فسون مایل مرا

نیست تریاک و فسون من بجز جانان که ساخت

مهرش از صبح ازل در جان و دل منزل مرا

عمر در تحصیل وصلش رفت و آن حاصل نشد

[...]

جامی
 

فضولی » ساقی نامه » بخش ۲ - نشاه جام اول

 

به من ده ز من ساز غافل مرا

به‌غم کار مگذار مشگل مرا

فضولی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ اول در ذکر سلاطین » ۴- سلطان حسن

 

قاتل من چشم می بندد دم بسمل مرا

تا بماند حسرت دیدار او در دل مرا

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ اول در ذکر سلاطین » ۴- سلطان حسن

 

قاتل من چشم می بندد دم بسمل مرا

تا بماند حسرت دیدار او در دل مرا

سام میرزا صفوی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۲ - پاسخ دادن شیرین پرستاران را

 

بیارایید امشب محفلم را

دهید از کوهکن کام دلم را

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۴ - امتحان کردن شیرین فرهاد را در عشق

 

بیا آسان کن از خود مشکلم را

به برگیر و بده کام دلم را

وحشی بافقی
 

میرداماد » دیوان اشراق » مشرق‌الانوار » بخش ۱ - مشرق النوار

 

داد خداوندی جان علم را

کرد ولیعهد خرد حلم را

میرداماد
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۶۰

 

کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟

بار هر کس بر زمین ماند، بود بر دل مرا

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۶۱

 

هر که می‌بیند چو کشتی بر لب ساحل مرا

می‌نهد از دوش خود، بار گران بر دل مرا

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸

 

از بهار افزود شور عشق چون بلبل مرا

خامه مشق جنون گردید چوب گل مرا

صحبت طفلان بود دیوانه را باغ و بهار

دامن پر سنگ باشد دامن پر گل مرا

با پریشان خاطری از وسعت مشرب خوشم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹

 

می کشد هر دم ز بی تابی به جایی دل مرا

نیست چون ریگ روان آسایش منزل مرا

شهری عشقم، به سنگ کودکان خو کرده ام

برنچیند دامن صحرا غبار از دل مرا

گرچه از آزادگانم می‌شمارند اهل دید

[...]

صائب تبریزی
 
 
۱
۲