عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۵ - در مناجات و ختم کتاب فرماید
بحکمتها مزین کن دلم را
گشاده کن تمامت مشکلم را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست
چون تو بابی آن مدینهٔ علم را
چون شعاعی آفتاب حلم را
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - از اینجاست که از مدح کردن اظهار بیزاری و از اهل زمانه گله میکند
گرمی دل نیست چو حاصل مرا
سرد شد از آب سخن دل مرا
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۶ - نیازمندی در حضرت بی نیازی که دماغ مختل بندگان را از گلشن یحبهم و یحبونه بوی بخشیده
به کاری رهنمونی کن دلم را
که نسپارد به شیطان حاصلم را
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴
دود از دلم برآمد، دادی بده دلم را
در بر رخم چه بندی؟ بگشای مشکلم را
پایم به گل فروشد، تا چند سر کشیدن؟
دستی بزن برآور این پای در گلم را
دستم چو شد حمایل در گردن خیالت
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲ - سبب نظم کتاب
کسی کو حل کند این مشکلم را
نثار او کنم جان و دلم را
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۵۴ - آمدن قمررخ دختر سهیل قلعهدار به بندخانه و سام را خلاصی دادن
ترا بند بر پای و بر دل مرا
توئی پای بر جان و بر گل مرا
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۷
اژدهای عشق زد زخمی عجب بر دل مرا
نیست خاطر سوی تریاک و فسون مایل مرا
نیست تریاک و فسون من بجز جانان که ساخت
مهرش از صبح ازل در جان و دل منزل مرا
عمر در تحصیل وصلش رفت و آن حاصل نشد
[...]
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۵ - صفت خزان و فرو ریختن برگ جمال لیلی از شاخسار حیات و وصیت کردن که وی را در زیر پای مجنون به خاک کنند
یاد آر حریف مقبلم را
وآراسته ساز محملم را
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۴ - رفتن شیرین پیش مهین بانو و اجازت خواستن به نخجیر و رفتن به مداین
به لطف خویش حل کن مشکلم را
بمردم طاقتی بخش این دلم را
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ اول در ذکر سلاطین » ۴- سلطان حسن
قاتل من چشم می بندد دم بسمل مرا
تا بماند حسرت دیدار او در دل مرا
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ اول در ذکر سلاطین » ۴- سلطان حسن
قاتل من چشم می بندد دم بسمل مرا
تا بماند حسرت دیدار او در دل مرا
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۲ - پاسخ دادن شیرین پرستاران را
بیارایید امشب محفلم را
دهید از کوهکن کام دلم را
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۴ - امتحان کردن شیرین فرهاد را در عشق
بیا آسان کن از خود مشکلم را
به برگیر و بده کام دلم را
میرداماد » دیوان اشراق » مشرقالانوار » بخش ۱ - مشرق النوار
داد خداوندی جان علم را
کرد ولیعهد خرد حلم را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۶۰
کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟
بار هر کس بر زمین ماند، بود بر دل مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۶۱
هر که میبیند چو کشتی بر لب ساحل مرا
مینهد از دوش خود، بار گران بر دل مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸
از بهار افزود شور عشق چون بلبل مرا
خامه مشق جنون گردید چوب گل مرا
صحبت طفلان بود دیوانه را باغ و بهار
دامن پر سنگ باشد دامن پر گل مرا
با پریشان خاطری از وسعت مشرب خوشم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹
می کشد هر دم ز بی تابی به جایی دل مرا
نیست چون ریگ روان آسایش منزل مرا
شهری عشقم، به سنگ کودکان خو کرده ام
برنچیند دامن صحرا غبار از دل مرا
گرچه از آزادگانم میشمارند اهل دید
[...]