گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

ای سنایی جان ده و در بند کام دل مباش

راه رو چون زندگان چون مرده بر منزل مباش

چون نپاشی آب رحمت نار زحمت کم فروز

ور نباشی خاک معنی آب بی حاصل مباش

رافت یاران نباشی آفت ایشان مشو

[...]

سنایی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۰ - خردنامه ارسطو

 

به پیروزی خود قوی‌دل مباش

ز ترس خدا هیچ غافل مباش

نظامی
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۶ - ***

 

تو ز دین مصطفی جاهل مباش

در طریق مرتضی غافل مباش

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۱۸ - در صفت فقر و صبر

 

جنبشی کن ای پسر کاهل مباش

چون بلی گفتی به تن تنبل مباش

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۵۶ - در بیان علامتهای احمق

 

ای پسر چون احمق و جاهل مباش

یک دم از یاد خدا غافل مباش

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۷۸ - در بیان انتباه از غفلت

 

از خدای خویشتن غافل مباش

غافلانه در ره باطل مباش

عطار
 

حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۲۱ - ادب میزبانی

 

تُرُش‌روی در هیچ محفل مباش

قدح نوش کن زهرِ قاتل مباش

حکیم نزاری
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۷

 

بی وفا یارا چنین بی رحم و سنگین دل مباش

دردمندان توییم از حال ما غافل مباش

اختر فرخنده فالی ماه هر مجلس مشو

آفتاب بی زوالی شمع هر محفل مباش

پای بر جا همچو سروم در هوای قد تو

[...]

جامی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۵

 

از روی دل ز عاجزی خود خجل مباش

پامال خصم خویش چو خون بحل مباش

همچون غبار، گاه برانگیز خویش را

افتاده زیر پا چو زمین متصل مباش

دامان روزگار فراخ است، می بنوش

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶۹

 

می کشی چون با حریفان باده لایعقل مباش

از خداچون غافلی باری ز خود غافل مباش

دعوی خون را همین جا بانگاهی صلح کن

روز محشر درکمین دامن قاتل مباش

در میان شبنم ما و فروغ آفتاب

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸

 

ای دل اندر راه او ده اسبه ران را جل مباش

چست ران چالاک رو لابث مشو کاهل مباش

تا جمال او نه بینی یک نفس ساکن مشو

تا نیایی وصل ره رو رهن هر منزل مباش

خویشتن را بی‌محابا در خطرها در فکن

[...]

فیض کاشانی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸

 

سبزهٔ خط گو دمید آشفته چون سنبل مباش

بیش از این در قید زلف و پیچش کاکل مباش

از هزاران بی وفا عاشق چه حاصل عشق را

باغ باید سبز گو تعریف گر بلبل مباش

تیغ همت تیز می باید که در قتل عدو

[...]

سعیدا
 

نورعلیشاه » جامع الاسرار » بخش ۱۴ - حکایت

 

سنگ را بگذار و سنگین دل مباش

خود بخونریزی خود مایل مباش

نورعلیشاه
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۹۱ - در بیان اهریمن نفس

 

هان و هان زین خادمان غافل مباش

غافل از این هادمان دل مباش

ملا احمد نراقی
 

صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۲۴- آیات ۴۷ تا ۴۸

 

سیر افعال است این بَد دل مباش

وز اراده و امر او غافل مباش

صفی علیشاه