خود شود شیطان چه شیطان ای امان
گشته شیطان طفل ابجدخوان آن
فخر از شاگردیش شیطان کند
مشکل شیطان همه آسان کند
همچو آن هیزم که شد از قرب نار
آتش سوزنده با دود و شرار
روح همچون گشت با شیطان قرین
می شود انجام شیطان لعین
هم بود خود مصدر کفر و نفاق
هر فسادی را هم از وی اشتقاق
نیست شیطان را به او کاری دگر
خود بود شیطان و از شیطان بتر
او بعصیان گرچه شیطان درکمند
در فساد او گرچه اهریمن به بند
دیو دست از امرونهیش بازداشت
هم فساد کار او با او گذاشت
چون ورا اماره ی مکاره دید
جان او از امر و نهیش آرمید
با خبر باش ای رفیق هوشیار
تا نیابد دست دشمن در حصار
هان و هان زین خادمان غافل مباش
غافل از این هادمان دل مباش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.