سر شاخ گل پر ز بلبل شده

ز بلبل جهان پر ز غلغل شده

گردن گل منبر بلبل شده

زلف بنفشه کمر گل شده

ای هر دهان ز یاد لبت پر عسل شده

در هر زبان خوشی لب تو مثل شده

آوازهٔ وصال تو کوس ابد زده

مشاطهٔ جمال تو لطف ازل شده

از نیم ذره پرتو خورشید روی تو

[...]

باز ابراهیم را بین دل شده

منجنیق و آتشش منزل شده

خاک از خون دو چشمش گل شده

عالمی پر حسرتش حاصل شده

سالک آمد پیش کرسی دل شده

خاک زیر پایش از خون گل شده

ای وصالت در درخت و گل شده

صدهزاران میوها از دل شده

دُر خود را باز جو ای دل شده

پای کرده هر زمان در گل شده

سالک ره کردهٔ واصل شده

اندر آنجا دید کلی دل شده

ای هر دهن ز یاد لبت پر عسل شده

در هر دهن خوشی لب تو مثل شده

آوازهٔ وصال تو کوس ابد زده

مشاطهٔ جمال تو لطف ازل شده

از نیم ذره پرتو خورشید روی تو

[...]

موت را چون زندگی قابل شده

با هلاک جان خود یک دل شده

دلش رفته و از پی دل شده

ز دست دلش پای در گل شده

یا رب این منشور اقبال از کجا واصل شده

کز وصولش کار مشتاقان به کام دل شده

یارب این دیباچه آمال نقش کلک کیست

کانچه محصول مرادات است ازان حاصل شده

پایدار است از مسلسل خطش ایام حیات

[...]

بر دف گل برگ جلاجل شده

شاخ ز رقت متمایل شده

مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو گل شده

بلبلان خاموش و مرغ هرزه گو بلبل شده

آفتاب من که سوزد برق حسنش خشک و تر

سبزه تر بین که گرد عارضش سنبل شده

در کمین صید دل از زلف و خال و چشم مست

[...]

تاج خرد از تو مکلل شده

زیج وجود از تو مجدول شده

نسیم از چمن بس که گل گل شده

به طاووسی دشت سنبل شده

فسق به تقویش مبدل شده

آرزوی نفس معطل شده

هر یکی فیضی از او قابل شده

سوی چیزی هر یکی مایل شده

هر یکی فیضی زو قابل شده

سوی چیزی هر یکی مایل شده