فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین
تو خود دانی سخن در هم سرشتن
به نامه هر چه به باید نبشتن
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن
کنون نامه همی باید نوشتن
بدین بیچارگی خرسند گشتن
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۵ - فرستادن ویس دایه را در پى رامین و خود رفتن در عقب
وگر چاره نبود از مهر کشتن
چه بایست آنچنان نامه نبشتن
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۱ - تعزیتنامهٔ خسرو به شیرین به افسوس
گُلش فرمود در شِکر سرشتن
به شیرین نامهٔ شیرین نوشتن
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۲ - مردن مریم و تعزیتنامهٔ شیرین به خسرو از راه باد افراه
دلش تخم هوس فرمود کشتن
جواب نامهٔ خسرو نوشتن
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۶ - در خواب دیدن خسرو پیغمبر اکرم را
بفرمود از عطا عطری سرشتن
بنام هر کسی حرزی نوشتن
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۴ - مصاف کردن نوفل بار دوم
خو کرده به کوه و دشت گشتن
جولان زدن و جهان نبشتن
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۴ - درونش از دو عالم فرد باشد
یکایک را مرتب در نوشتن
بهمت از همه اندر گذشتن
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۵ - سخن گفتن منصور با شیخ کبیر قدس سره
همه مقصودم اینجاهست کشتن
وزین صورت همه آزاد گشتن
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۹ - جواب دادن جنید شیخ کبیر را درنموداری منصور
بباید سوخت آنگه بعد کشتن
که تا باشد مراورا باز گشتن
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۸ - سؤال کردن امیرالمؤمنین و امام المتّقین اسداللّه الغالب علی ابن ابی طالب علیه السّلام و جواب دادن نی در اسرارها فرماید
نمود جمله عشّاقم بکشتن
بخواهم یک دم از سردرگذشتن
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۰ - در خطاب کردن با روح القدس و فضایل آن گفتن و عجز و مسکینی آوردن و تسلیم شدن در همه احوال فرماید
منم تسلیم تو از بهر کشتن
دمی از دیدنت اینجا بگشتن
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۶ - در خطاب هاتف غیب پاکباز را و درد او را استماله کردن و دلخوشی فرماید
همه برناخنی بتوان نوشتن
ولی آسان بر آن نتوان گذشتن
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
بکش این مرغ اگر خواهیش کشتن
یقین مرغ از تو کی خواهد گذشتن
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
کنون اینجا چه غم دارم ز کشتن
نخواهم یک دم از دیدت گذشتن
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۶ - حکایت در وقت پیر گوید
ترا بینم یقین تا وقت کشتن
دمی از تو نخواهم دور گشتن
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴۵ - در بیان آنکه آرام گرفتن مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز با شیخ صلاح الدّین زرکوب قدس اللّه روحه العزیز و از طلب شمس الدین تبریزی عظم اللّه ذکره باز آمدن و فواید پر موائد بردن مریدان از صحبت هر دو و حسودی بعضی چنانکه در حق مولانا شمس الدین تبریزی داشتند و دشمنی آغاز کردن
چون تواند کسی مرا کشتن؟
یا به خاک و به خونم آغشتن؟
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۰۴ - در بیان آنکه هرکه در ترک کردن عوض بیند ترک بر او آسان شود بلکه عاشق ترک گردد. چنانکه کشتاورز از خانه و انبار غله را بیرون میآورد و بعشق تمام در صحرا میافشاند زیرا یقین میداند که عوض یکی ده و بیست خواهد برداشتن و صورتهای این بسیار است چنانکه مصطفی علیه السلام میفرماید که من ایقن بالخلف جاد بالعطیه
هرگه منعش کند از آن کشتن
گوید او هست جهل از این گشتن