گنجور

 
اوحدی

زهدت آن باشد، ای سعادت جوی

کز متاع جهان بتابی روی

روی در فضل بی‌نیاز کنی

پشت بر فضلهٔ مجاز کنی

بر فرازی ز فقر صرف درفش

زان توجه کلاه سازی و کفش

نبود، گر ز زهد گیری رنگ

حاجت اربعین و خلوت تنگ

هر که او زهد را حصار کند

تیر شیطان برو چه کار کند؟

زهد چون قلعه‌ایست پاس ترا

قفس آهنین حواس ترا

قلعه را در مساز بی‌بارو

احتما باید، آنگهی دارو

خلوت از بهر آن پسند آید

که حواس تنت به بند آید

چون شد از زهد گردنت باریک

نیست محتاج خلوت تاریک

خویشتن را ازین و آن باز آر

پس همی گیر چله در بازار

حاضر وقت باش و غایب غیر

تا توانی به استقامت سیر

چون نهادی کلاه خرسندی

بر در بندگی کمر بندی

هر دلی کو به زهد چست آید

به عبادت رسد، درست آید

زهد فرضست و زهد فضل، بدان

ترک دنیا بدین دو زهد توان

زهد فرض از حرام برگشتن

زهد فضل از حلال بگذشتن

چونکه امروز خود حلالی نیست

دومین زهد جز خیالی نیست

زاهدی، جز حلال کم نخوری

به بود کان حلال هم نخوری

هر کرا زهد پرده‌دار شود

محرم وحی کردگار شود

دست عثمان، که تیر شد قلمش

زهد کرد از جهانیان علمش

زاهدی ترک مال و جاه بود

ترگ چون پر شود کلاه بود

گر همی خواهی این کلاه بلند

کمر بندگی و طاعت بند

هر که او راست دید و زرق نکرد

این کله را ز تاج فرق نکرد

تاج را لازمست دری خاص

در این تاج نیست جز اخلاص

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]