گنجور

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۳ - گفتار اندر آفرینش عالم

 

فلک‌ها یک اندر دگر بسته شد

بجنبید چون کار پیوسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۵

 

از ایران سپه بیشتر خسته شد

وزان روی پیکار پیوسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۳

 

چو کاووس بر خیرگی بسته شد

به هاماوران رای پیوسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰

 

پس افراسیاب اندر آن بسته شد

غمی گشت و اندیشه پیوسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۱

 

ز ایران بدو نامه پیوسته شد

به مادر همی مهر او بسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۰

 

دد از تیر گشتاسپی خسته شد

دلیریش با درد پیوسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۳ - سخن دقیقی

 

زمینها پر از کشته و خسته شد

سراپرده‌ها نیز بربسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۸

 

ز کهرم مران شاه تن خسته شد

به جان گرچه از دست او رسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱۳

 

بدین گونه آواز پیوسته شد

دل کهرم از پاسبان خسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۶

 

تن رستم شیردل خسته شد

ازان خستگی جان من بسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳۱

 

چو گفتار و کردار پیوسته شد

در کین به گشتاسپ بر بسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۲

 

چو مهر جهاندار پیوسته شد

دل مرد آشفته آهسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۴

 

بران پر خرد کارها بسته شد

ز هر کشوری نامه پیوسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۴

 

برین‌گونه چون نامه پیوسته شد

ز خون ریختن شاه دل خسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۲

 

پیاده شد وراه اوبسته شد

دل نامداران ازو خسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵۰

 

چو با ما به فرزند پیوسته شد

به مهر و خرد جان او شسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۲

 

بگوید روان گر زبان بسته شد

بیاسود جان گر تنت خسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۷

 

سر بدره‌های کهن بسته شد

وزان بند روشن دلم خسته شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۲۳

 

ز پیکار تو کشته و خسته شد

چنین رزم ناگاه پیوسته شد

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۶