مرا گویند رو یار دگر گیر

گر او گیرد ستاره تو قمر گیر

مرا گفتی که شو یاری دگر گیر

دل از مهر و وفای ویس بر گیر

دل ز مقصود خویشتن برگیر

حکم را باش و کارت از سر گیر

ای پسر بردهٔ قلندر گیر

پرده از روی کارها برگیر

کفر و اسلام کار کس نکند

آشیان زین دو شاخ برتر گیر

این دو معشوقهٔ دو قوم شدست

[...]

ای دل هم از ابتدا دل از جان برگیر

وانگه به فراغت پی آن دلبر گیر

یا نی مزن این حلقه و راه اندر گیر

وین هم به مزاج آن صد دیگر گیر

ای پور خطیب گنجه پندی بپذیر

بر تخت طرب نشین به کف ساغر گیر

از طاعت و معصیت خدا مستغنیست

باری تو مراد خود ز عالم برگیر

ای «پور خطیب گنجه» پندی بپذیر

بر تخت طرب نشین به کف ساغر گیر

از طاعت و معصیت خدا مستغنی است

داد دل خود تو از می و دلبر گیر

کنون اینجا حجاب از پیش برگیر

چو یارت یافتی کارت ز سر گیر

مطربا عیش و نوش از سر گیر

یک دو ابریشمک فروتر گیر

ننگ بگذار و با حریف بساز

جنگ بگذار جام و ساغر گیر

لطف گل بین و جرم خار مبین

[...]

مطربا عشقبازی از سر گیر

یک دو ابریشمک فروتر گیر

چونک در چرخ آردت باده

خانه بر بام چرخ اخضر گیر

ملک مستی و بیخودی داری

[...]

از زر و سیم، راحتی برسان

خویشتن هم تمتّعی بر‌گیر

وآنگه این خانه کز تو خواهد ماند

خشتی از سیم و خشتی از زر گیر

ای دل، ز بتان دو دیده برگیر

اندیشه ز عالم دگر گیر

تا شحنه غم ترا درین راه

سر بر نگرفت، پای برگیر

شور و شر بیخودیست اینجا

[...]

برو خود را ز راه خویش برگیر

به هر لحظه درآ ایمان ز سر گیر

ای پسر از مردم زمانه حذر گیر

بگذر ازین کوی و خانه جای دگر گیر

در تو نظرهای خلق تیر عدو دان

تیغ بیفگن برای دفع سپر گیر

چون تو ندانی طریق غوص درین بحر

[...]

روی بِنْما و مرا گو که ز جان دل برگیر

پیشِ شمع آتشِ پروانه به جان گو درگیر

در لبِ تشنهٔ ما بین و مدار آب دریغ

بر سَرِ کُشتهٔ خویش آی و ز خاکَش برگیر

تَرکِ درویش مگیر ار نَبُوَد سیم و زَرَش

[...]

شیوه گوشه گیری از سر گیر

گوشه دامن پیمبر گیر

بگو شاها تو شیرین را شکر گیر

به مهرش خواه و از وی کام برگیر

ای مطرب جان سوخت دلم پرده دگر گیر

یا پرده ازین راز به یک مرتبه برگیر

راهی به نوا زن که غم عشق درآید

گو شورش و مستی و جوانی ره درگیر

راهی که به مطلوب قریب است عزیز است

[...]

کام دل ازان چهره افروخته برگیر

درهرنگهی دیده خودرا به گهر گیر

دیوانه ما سلسله بسیار گسسته است

زنهارزدل در خم آن زلف خبرگیر

از آتش گل سینه من گرم نگردید

[...]

روی بنمای اماما و ره منبر گیر

بگشا منطق و دل از در دل‏ها برگیر

دین اسلام و شریعت که کهن گشت و خراب

یک به یک در دل ما تازه کن و از سر گیر

پر کن از امن و امان عالم آشفته ما

[...]