گنجور

 
مولانا

مطربا عشقبازی از سر گیر

یک دو ابریشمک فروتر گیر

چونک در چرخ آردت باده

خانه بر بام چرخ اخضر گیر

ملک مستی و بیخودی داری

ترک سودای ملک سنجر گیر

مست شو مست کن حریفان را

بار گیر از کمیت احمر گیر

مستی آمد ز راه بام دماغ

برو اندیشه و ره در گیر

از ره خشک راه بسیارست

کشتیی ساز وین ره تر گیر

پر برآوردم و بپریدم

ز آنچ خوردم بخور تو هم پر گیر

فارغم همچو مرغ از مرکب

مرکبم را تو لنگ و لاغر گیر

گر نروید ز خاک هیچ انگور

مستی عشق را مقرر گیر

شیشه گر گر دگر نسازد جام

جام می عشق را میسر گیر

پاره روح را کند نقشی

گویدت دلبر مصور گیر

توبه کردم دگر نخواهم گفت

توبه مست را مزور گیر

عاشق و مست و آنگهی توبه

ترک سالوس آن فسونگر گیر

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۱۶۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
انوری

ای پسر بردهٔ قلندر گیر

پرده از روی کارها برگیر

کفر و اسلام کار کس نکند

آشیان زین دو شاخ برتر گیر

این دو معشوقهٔ دو قوم شدست

[...]

مولانا

مطربا عیش و نوش از سر گیر

یک دو ابریشمک فروتر گیر

ننگ بگذار و با حریف بساز

جنگ بگذار جام و ساغر گیر

لطف گل بین و جرم خار مبین

[...]

سعدی

از زر و سیم راحتی برسان

خویشتن هم تمتعی بر گیر

وآنگه این خانه کز تو خواهد ماند

خشتی از سیم و خشتی از زر گیر

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه