عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل تاسع - بیان حقیقت ایمان و کفر
هر زمانم جان و دل نزدیک دلبر میشود
و از جمال حسن رویش هر دو کافر میشود
پس میان جان و دلبر قالبم زحمت شده است
بی تن و قالب مرادم خود میسر میشود
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در مدح اقصی القضاه رکن الدین صاعد
روی یارم ز آفتاب اکنون نکوتر میشود
تا به گرد ماه از مشک چنبر میشود
مرکز شمشاد او از لعل و یاقوت آمدهست
پر او ز دیبای او از مشک و عنبر میشود
خانه دل از رخ خوبش شود روشن همی
[...]
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۱ - خطاب زمین بوس
خاک به اقبال تو زر میشود
زهر به یاد تو شکر میشود
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۱ - تمثیل در بیان آنکه استعداد و قابلیت ضایع نماند هر کجا باشد و طلب هدایت نماید هر کجا بیابد
زین سعادت دیده انور میشود
هر کسی را کی میسّر میشود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را کی این خاربن را کی نشاندهای بر سر راه بر کن
آن درخت بَد جوانتر میشود
وین کننده پیر و مضطر میشود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۰ - بیان سبب فصاحت و بسیارگویی آن فضول به خدمت رسول علیهالسلام
گر بود عاقل نکو فر میشود
ور بود بدخوی بتر میشود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۷ - مثل دوبین همچو آن غریب شهر کاش عمر نام کی از یک دکانش به سبب این به آن دکان دیگر حواله کرد و او فهم نکرد کی همه دکان یکیست درین معنی کی به عمر نان نفروشند هم اینجا تدارک کنم من غلط کردم نامم عمر نیست چون بدین دکان توبه و تدارک کنم نان یابم از همه دکانهای این شهر و اگر بیتدارک همچنین عمر نام باشم ازین دکان در گذرم محرومم و احولم و این دکانها را از هم جدا دانستهام
چشم ازین آب از حول حر میشود
عکس میبیند سد پر میشود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲
آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود
نقش او در چشم ما هر روز خوشتر میشود
عشق دانی چیست سلطانی که هر جا خیمه زد
بی خلاف آن مملکت بر وی مقرر میشود
دیگران را تلخ میآید شراب جور عشق
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳
بیتو دل و جان من زیر و زبر میشود
دم به دمم درد دل بیش و بتر میشود
عمر به سر شد مرا در غم هجران تو
تا تو نگویی: مرا بیتو به سر میشود
از رخ چون شمع خود روشنییی پیش تو
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۴
بعد عمری گر وصال او میسر میشود
شرم پیش چشم من سد سکندر میشود
تیرهبختی کار خود را میکند هرجا که هست
نامه من پرده چشم کبوتر میشود
کیمیای عشق هرکس را که سازد بینیاز
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۵
زان رخ گلگون عرق یاقوت احمر میشود
چون زمین افتاد قابل دانه گوهر میشود
پیش بلبل جای گل هرگز نمیگیرد گلاب
تشنه دیدار کی قانع به کوثر میشود؟
پرتو منت کند دلهای روشن را سیاه
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۶
زان رخ گلگون عرق یاقوت احمر میشود
چون زمین افتاد قابل دانه گوهر میشود
گر چنین مجنون ما را عشق در شور آورد
دامن دشت جنون صحرای محشر میشود
آب جای باده گلرنگ نتواند گرفت
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۷
سبزه زنگار در تیغ تو جوهر میشود
کف درین دریای گوهرخیز عنبر میشود
در دیار اهل غیرت قاصد و پیغام نیست
نامه مقراض پر و بال کبوتر میشود
غیر بیرنگی که حسنش رنگ بست افتاده است
[...]
سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۴۹ - کیمخت گر
دلبر کیمخت گر ماه فسونگر می شود
هر که پا در کوچه او می نهد خر می شود
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۳
طول زلفت کم ز قامت نیست گر سنجی بگو
روز و شب میزان چو میآید برابر میشود
اعتمادی بر نفس نبود که چون برگشت بخت
هر چراغ زندگانی باد صرصر میشود
سیل اشک از سینهات بر دامن مژگان مریز
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۴
از خطش آیینهٔ عارض مکدر می شود
این کتاب آخر ازین شیرازه ابتر می شود
شعله ور گردد چو از می آتش رخسار یار
عندلیب گلشن حسنش سمندر می شود
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۲
تا مقابل بر رخ آن شعله پیکر میشود
جوهر آیینهها بال سمندر میشود
گر چنین دارد اثر نیرنگ سودای خطش
صفحهٔ خورشید هم محتاج مسطر میشود
حسن و عشق آنجا که با هم جوش الفت میزند
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۳
دل چو آزاد از تعلق شد منور میشود
قطره ای کز موج دامن چید گوهر میشود
گرد هستی عقدهٔ پرواز عالی فطرتیست
از حجاب دود خویش این شعله اخگر می شود
ای که از لطف حقیقت آگهی خاموش باش
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۴
کی به آسانی دم آبم میسر میشود
دل به صد خون میگدازم تا لبی تر میشود
گر به اینکلفت فغانم ربشه برگردون زند
سدره تا طوبی ز بار دل صنوبر میشود
سنگ را هم میتوان برداشت بر دوش شرار
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۵
هرکجا عبرت به درس وعظ رهبر میشود
صورت پست و بلند دهر منبر میشود
چشم حرص افزود مقدار جهان مختصر
همچو اعداد اقل کز صفر اکثر میشود
غیر آغوش فنا سرمنزل آرام نیست
[...]