روی یارم ز آفتاب اکنون نکوتر میشود
تا به گرد ماه از مشک چنبر میشود
مرکز شمشاد او از لعل و یاقوت آمدهست
پر او ز دیبای او از مشک و عنبر میشود
خانه دل از رخ خوبش شود روشن همی
عالم جان از سر زلفش معطر میشود
سرو بین کز رشک قدش کشتیاش بر خشک ماند
گل نگر کز شرم رویش در عرق تر میشود
هرکه او با حلقه زلف وی اندر حلقه شد
از میان جان و دل چون حلقه بر در میشود
در دو عالم سایه بر خورشید هرگز نفکند
هرکه را سودای او یک ذره در سر میشود
جان به طوع دل فدای خاک پایش کردهام
نیست درخوردش ولی دستم بدین در میشود
گرچه لعلش همچو عیشم تلخ میراند سخن
چونکه بر شکر گذر یابد چو شکر میشود
گفت لعل او کنم از وصل کارت همچو زر
اینچنین ساده نیام کم (کهم؟) عشوه باور میشود
هر متاعی کان مرا باشد ز جنس جان و دل
در بهای یک نظر در کار دلبر میشود
عیدی از من شعر میخواهد که بهر تهنیت
سوی صدر خواجه هر هفت کشور میشود
صدر عالم رکن دین اقضی القضاة شرق و غرب
آنکه چرخش بنده و ایام چاکر میشود
صدق بوبکریش جفت عدل فاروقی شدهست
شرم عثمانیش یار علم حیدر میشود
آسمان از قدر جاه او بلندی میبرد
و آفتاب از نور رای او منور میشود
دست او گاه سخاوت شرم طوبی میدهد
لفظ او وقت عذوبت رشک کوثر میشود
سروری را سروری از وی به حاصل آمدهست
آرزو را آرزو از وی میسر میشود
توشه جان از حدیثش نیک فربه شد ولی
کیسه کان از سخایش سخت لاغر میشود
عقل در سودای جاه او ز خود بیگانه شد
وهم در دریای علمش شناور میشود
صدر شرع از فرجاه او مزین شد چنانک
نوک کلک از رشح خلق او معتبر میشود
حکم و حلمش همرکاب با دو خاک کند از صفت
لطف و عنفش همعنان آب و آذر میشود
مشتری تا گشت صاحب طالع مسعود او
نزد دانا کنیت او سعد اکبر میشود
در رکاب خدمتش گردون پیاپی میدود
با قضای آسمان حکمش برابر میشود
بحر چون خوانم مر او را چون به گاه مکرمت
هر سر انگشتی ازو صد بحر اخضر میشود
عدل او آسایش مظلوم و ظالم میدهد
مدح او آرایش دیوان و دفتر میشود
از بنانش هر کسی جز بحر شادی میکند
وز سخایش هرکس جز کان توانگر میشود
مشکل شرع از بنان او همه حلکرده شد
روزی خلق از سر کلکش مقدر میشود
آفتاب از شرم رای او شبانگاهان بین
تا چه سرگردان و حیران سوی خاور میشود
باد خلق او مگر بگذشت بر خاک تبت
خون از آن در ناف آهو مشک اذفر میشود
پیش لفظ او صدف چون من همه تن گوش شد
لاجرم در سینه او قطره گوهر میشود
ابر را گویند کز تأثیر جذب آفتاب
چون بخار از روی دریا بر فلک بر میشود
نزد من تحقیقش آن باشد که هنگام سخا
آفتاب از شرم رایش زیر چادر میشود
قول صدق او چو قرآنست و قرآن گهگهی
ظاهر اندر بند سیم و حلقه زر میشود
روز درس او ملک گردد چو سوسن دَهزبان
گاه وعظ او فلک نُهپایه منبر میشود
مدت عمرش بخواهد ماند تا دور زمان
با قضا از غیب این معنی برابر میشود
اعتدال عدل او برداشت علتها چنانک
خانهبیمار بیزار از مزوّر میشود
هرچه اندر حُقهٔ سینه کسی تضمین کند
جمله در آیینهٔ طبعش مصوّر میشود
نصرت ایزد به هر حالی قرین جاه اوست
لاجرم بر کافهٔ خصمان مظفّر میشود
ای ترا گشته مسلم منصبی کز روی شرع
هرکه گردد منکر حکم تو کافر میشود
تیغ کوه و تیغ خورشید ایمنند از یکدگر
تا میان هردو انصاف تو داور میشود
دست کوتهکرد مقناطیس زآهن تا بدید
کز چگونه عدل تو خصم ستمگر میشود
اندر ایام تو ظالم میبترسد آنچنانک
باز در زیر زِره نزد کبوتر میشود
بانگ بر ظالم چنان زد هیبت انصاف تو
کز نهیبش کهربا که را مسخّر میشود
بخل و ظلم از شرم جود و بیم عدلت در جهان
آن چو سیمرغ این دگر کبریت احمر میشود
چرخ بربستهست در عهدت درِ ظلم و ستم
از کواکب زان قبل گردون مسمر میشود
آسمان در پیش حُکمت حلقهدرگوش آمدهست
و آفتاب از بهر جودت کیمیاگر میشود
ذره پیش لطف تو گردد گرانسایه چو کوه
کوه با حلم تو چون ذره سبکسر میشود
هرکه چون سوسن به مدح تو زبان تر میکند
در زمان او را زبان پر زر چو عبهر میشود
از تو چشم ِ فضل روشنگشت و جان علم شاد
کیست کاندر عهد تو نه علمپرور میشود
خصم تو گر از تو بر گردون گریزد فیالمثل
از نهیب تو دو نیمه چون دو پیکر میشود
تیغ از ننگ عدوی تو برآسودهست از آنک
خود نفَس در حنجر خصم تو خنجر میشود
معنی مدحت ندارد هیچ پایانی پدید
این ز عجز ماست گر لفظی مکرّر میشود
مدح چون تو فاضلی آسان توان گفتن از آنک
خود زبان ِ کلک در مدحت سخنور میشود
تا چو تو در هر بهاری ابر گوهر میدهد
تا چو من در هر خزانی باد زرگر میشود
این نفاذ حُکم تا روز قضا پاینده باد
کز تو روز ِ بدعت و شُبهت مکدّر میشود
بر تو عید فطر بادا خرم و میمون که خود
مرگ اعدای تو همچون عید دیگر میشود
موسی بادت قوام الدین همیشه پیش رو
تا چو هارون قوّت پشت برادر میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و کمال یک معشوق نوشته شده است. شاعر با تعابیری زیبا و استعارههای گیرا، از ویژگیهای ظاهری و باطنی معشوق خود سخن میگوید. او زیر تأثیر این زیبایی، احساسات عمیق و عاشقانه خود را بیان میکند و به قدرت و فضیلتهای معشوق اشاره میکند. معشوق نه تنها زیبایی ظاهری دارد بلکه از فضایل اخلاقی و اجتماعی نیز برخوردار است. در شعر، بر تأثیر مثبت معشوق بر زندگی شاعر و دنیای اطرافش تأکید شده و عشق او به معشوق بهگونهای است که تمام وجودش را تحت تأثیر قرار داده. در نهایت، شاعر آرزوی استمرار این عشق و فضایل را دارد و به ستایش معشوق میپردازد.
هوش مصنوعی: چهره محبوبم حالا از آفتاب هم زیباتر شده و همچون هالهای دور ماه، درخشنده و دلربا شده است.
هوش مصنوعی: مرکز و هستهی شمشاد او از سنگهای قیمتی مثل لعل و یاقوت ساخته شده و پوشش او به قدری زیبا و گرانبهاست که از پارچهای نرم و خوشبو مثل دیبا و مواد معطر مانند مشک و عنبر تهیه شده است.
هوش مصنوعی: دل مانند خانهای است که زیبایی چهره او آن را روشن میکند و تمام جهان به واسطهی زیبایی موهایش خوشبو میشود.
هوش مصنوعی: یک درخت سرو که به خاطر قامت زیبایش، کشتی را خشک و بیحرکت میسازد، به گل نگاه کن که از خجالت، رویش عرق کرده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که درگیر زلف معشوق شود، به گونهای در عشق غوطهور میشود که از دل و جان خود بهحالت تسلیم درمیآید و مانند حلقهای که به در وصل است، به او متصل میشود.
هوش مصنوعی: کسی که عشق و آرزوی او در دلش باشد، هرگز نمیتواند تحت تأثیر مشکلات یا موانع قرار گیرد. او مانند خورشید است که سایهای بر خود نمیافکند و با وجود تمامی چالشها، همیشه درخشان و پایدار خواهد ماند.
هوش مصنوعی: من برای او جانم را فدای خاک پایش کردهام؛ هرچند شایستهاش نیست، اما با این حال دست من به او میرسد.
هوش مصنوعی: اگرچه لبخند زیبایش مانند یک لذت تلخ مرا میراند، اما وقتی سخن به زبانش جاری شود، مانند شکر شیرین و خوشایند میشود.
هوش مصنوعی: گفت: اگر به وصالت برسم، لعل تو را مانند طلا میسازم. من اینقدر ساده نیستم که به راحتی فریب عشوههایت را بخورم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که برای من ارزشمند است و به روح و جانم مربوط میشود، در برابر یک نگاه از معشوق، به قیمت بسیار بالایی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: شخصی از من تقاضای شعری دارد که برای تبریک به سلطان، از هر هفت کشور به سوی او فرستاده شود.
هوش مصنوعی: سرزمین عالم استوارترین رکن دین و قضاوت در شرق و غرب، آن کسی است که گردش روزگار و وقایع زمان به دست اوست و او به عنوان بنده و خدمتگزار عمل میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که صداقت ابوبکر (اولین خلیفه مسلمانان) با انصاف عمر (دومین خلیفه) هماهنگ شده و در عین حال، شرم و حیای عثمان (سومین خلیفه) باعث میشود که دانش و علم علی (چهارمین خلیفه) به او نزدیک شود. به عبارت دیگر، ویژگیهای مثبت هر یک از این شخصیتها در اینجا مورد توجه قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر مقام و جایگاه او بلند میشود و خورشید به خاطر نور و روشنی فکر و اندیشهاش روشنتر میشود.
هوش مصنوعی: دست او گاهی به خاطر سخاوتش شرمگین درخت طوبی را به وجد میآورد و کلامش در لحظات شیرینی، شادابی و طراوتی مانند کوثر ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: قدرت و اراده از او سرچشمه میگیرد و آرزوها نیز به یاری او به تحقق میرسند.
هوش مصنوعی: با شنیدن داستانها و گفتار او، روح و جان انسان به طرز خوب و دلپذیری پر میشود، اما در عین حال به دلیل generosity و سخاوت او، دارایی و ثروت فرد به شدت کاهش مییابد.
هوش مصنوعی: عقل در آرزوی مقام و شهرت از خود بیخبر شده و خیال در دریای دانش او در حال غوطهوری است.
هوش مصنوعی: پیشوای دین و شرع به واسطه رحمت و ویژگیهای او زینت یافته است، همانطور که نوک قلم از اثر و خلاقیت او معتبر و ارزشمند میشود.
هوش مصنوعی: سخاوت و بردباری او در کنار هم قرار دارند و از صفات لطافت و خشونتش مانند آب و آتش میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که مشتری به مقام و رتبهی بالایی برسد، شخص دانا و عالِم به او میگوید که این موفقیت او نشانهی نیکبختی و سعادت بزرگتر است.
هوش مصنوعی: در خدمت او، زمان به طور مداوم در حرکت است و تقدیر آسمانی نیز حکم او را تأیید میکند.
هوش مصنوعی: وقتی او را در نظر میگیرم، مانند دریایی بزرگ است که در زمان کرامت و بزرگی، هر انگشتش به اندازه صد دریای سبز، عظیم و ارزشمند میشود.
هوش مصنوعی: عدالت الهی به هر دو طرف، نه تنها به مظلومان بلکه به ظالمین نیز آرامش میدهد. ستایش از او سبب میشود که زیبایی و نظم به کارها و نوشتهها بیفزاید.
کان: معدن، معدن جواهر و زر و سیم.
هوش مصنوعی: مشکلهای دین و شرع به دست او به طور کامل حل شد و روزی همگان از تدبیر و سرنوشت او بهرهمند خواهند شد.
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر زیبایی چهرهاش در هنگام شب، به سمت شرق میرود و این کار او باعث میشود که شب و روز در حیرانی و سرگردانی باشند.
هوش مصنوعی: بخیالوی که در دلش محبت و زیبایی اوست، گویی نسیمی از خاک تبت گذر کرده و بوی خوشی را به همراه آورده است، بویی که از خون آهو برخاسته و عطر مشک را در فضا پخش میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که من در برابر کلام او مانند صدف تمام وجودم را به شنیدن میسپارم، در نتیجه در دل او، یک قطره گوهری شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: ابر را به عنوان پدیدهای میشناسند که تحت تأثیر تابش آفتاب، بخار آب از سطح دریا به آسمان میرود و تشکیل میشود.
هوش مصنوعی: در نظر من، زمانی که فردی بخشش و سخاوت میکند، به اندازهای شرمنده میشود که حتی خورشید هم از او خجالت میکشد و زیر سایه پنهان میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا به صداقت و راستگویی خداوند اشاره شده است که همچون قرآن، در زمانهای مختلف به شکلهای متفاوت و شگفتانگیز نمایان میشود. او به گاه ضرورت، خود را در زینتهایی چون طلا و زیورآلات به نمایش میگذارد، تا نشان دهد که حقیقت و کلامش همواره در حال ظهور است.
هوش مصنوعی: روز درس او، همچون گل سوسن زیبا و دلانگیز میشود و وقتی که عطر وعظ او در فضا میپیچد، مانند منبری با نه پایه، محیط را پر از جذبه و قدرت میکند.
هوش مصنوعی: عمر او پایدار خواهد ماند تا زمانی که سرنوشت و تقدیر در جهان، این حقیقت را رقم بزند.
مزوّر: آبگوشت یا آش مخصوص بیمار.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دل و روح کسی نهفته باشد، بهطور طبیعی و بدون تردید در آینهی شخصیت و طبیعت او تجلی پیدا میکند.
کافه: همه، همگی.
هوش مصنوعی: ای کسی که به مقام مسلمانی رسیدهای، اگر کسی به خاطر شریعت، حکمت تو را انکار کند، به کفر دچار خواهد شد.
هوش مصنوعی: کوه و خورشید هرکدام امنیت دارند و هیچیک به دیگری آسیبی نمیزنند، تا زمانی که تو با انصاف و عدل میان آنها قضاوت کنی.
هوش مصنوعی: مقناطیس وقتی متوجه شد که آهن به شکل عدل تو میتواند دشمن ستمگر را تحت تأثیر قرار دهد، دیگر دستش را کوتاه کرد.
هوش مصنوعی: در روزگاران تو، ظالم دچار ترس است به گونهای که چون تیر در زره، زیر بال کبوتر پنهان میشود.
هوش مصنوعی: فریاد بر ظالم چنان بود که قدرت عدالت تو به اندازهای ترسناک بود که مثل رعد و برق، همگان را به وحشت انداخت.
هوش مصنوعی: بخل و ظلم به دلیل شرم از بخشش و ترس از عدالت از هر سو به وجود میآید. در این دنیا، یکی مانند سیمرغ درخشان و بینظیر است و دیگری مانند کبریت احمر که نادر و خاص میشود.
هوش مصنوعی: زمانه به تلخی و ظلم و ستم کشیده شده است و این وضعیت باعث شده که سرنوشت و تقدیر انسانها به شدت تحت تأثیر قرار گیرد و همه چیز به سختی تغییر کند.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر حکمت در گوش خود حلقهای دارد و خورشید به دلیل بخشندگیاش مانند کیمیاگری میشود.
هوش مصنوعی: هر جزئی از وجود به خاطر لطف تو ارزشمند و سنگین میشود، در حالی که کوهها با حلم و بزرگواری تو به سبکی و آسانی نزدیک میشوند.
در زمان: فورا. در آن.
هوش مصنوعی: چشم من به لطف تو روشن شده و روح علم شاداب است. در زمان تو کسی نیست که به علم و دانش پرورش یابد.
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو از تو بگریزد، مانند آن است که از نیروی تو به دو نیم تقسیم میشود، گویی که دو جسم متفاوت است.
هوش مصنوعی: تیغ دشمنی تو به خاطر ننگی که دارد، از ناراحتی بیرون آمده است، زیرا خود نفس تو به مانند خنجری در گلوی خصم تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: تحسین و ستایش هیچ زمانی به پایان نمیرسد، و این به دلیل ناتوانی ماست که مجبوریم گاهی کلمات را تکرار کنیم.
هوش مصنوعی: ستایش کسی چون تو که از فضایل بسیاری برخوردار است، کار دشواری نیست، زیرا خود قلم در وصف تو به سخنوری واداشته میشود.
هوش مصنوعی: همانطور که تو در هر فصل بهار جواهرات بارانی را نثار میکنی، من هم در هر فصل پاییز به گنجینهام میافزایم.
هوش مصنوعی: این قدرت و تأثیر تا روز سرنوشت پایدار باشد، زیرا از تو روزهای ناخوشایند و گمراهکننده به وجود میآید.
هوش مصنوعی: این عید فطر بر تو خوش و شاد باد، زیرا مرگ دشمنان تو نیز مانند دیگر جشنها و مناسبتها به یک روز خاص تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: الهامبخش این بیت، اشاره به این دارد که مانند موسی، تو باید همیشه پیشتاز و رهبری کنی و همچون هارون، حمایت و پشتیبانی برادرت را داشته باشی. در واقع، باید با رهبری و قدرت در کنار یکدیگر به پایداری دین و اصولی که به آن اعتقاد داریم، ادامه دهیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر زمانم جان و دل نزدیک دلبر میشود
و از جمال حسن رویش هر دو کافر میشود
پس میان جان و دلبر قالبم زحمت شده است
بی تن و قالب مرادم خود میسر میشود
آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود
نقش او در چشم ما هر روز خوشتر میشود
عشق دانی چیست سلطانی که هر جا خیمه زد
بی خلاف آن مملکت بر وی مقرر میشود
دیگران را تلخ میآید شراب جور عشق
[...]
بعد عمری گر وصال او میسر میشود
شرم پیش چشم من سد سکندر میشود
تیرهبختی کار خود را میکند هرجا که هست
نامه من پرده چشم کبوتر میشود
کیمیای عشق هرکس را که سازد بینیاز
[...]
دلبر کیمخت گر ماه فسونگر می شود
هر که پا در کوچه او می نهد خر می شود
طول زلفت کم ز قامت نیست گر سنجی بگو
روز و شب میزان چو میآید برابر میشود
اعتمادی بر نفس نبود که چون برگشت بخت
هر چراغ زندگانی باد صرصر میشود
سیل اشک از سینهات بر دامن مژگان مریز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.