گنجور

 
بیدل دهلوی

دل چو آزاد از تعلق شد منور می‌شود

قطره ای کز موج دامن چید گوهر می‌شود

گرد هستی عقدهٔ پرواز عالی فطرتی‌ست

از حجاب دود خویش این شعله اخگر می ‌شود

ای‌ که از لطف حقیقت آگهی خاموش باش

یک سخن هم ‌کز دو لب خیزد مکرر می‌شود

در خموشی بس حلاوتهاست از نی کن قیاس

چون نوا در دل‌ گره‌ گردید شکر می‌شود

هیچکس را در محبت شرم همچشمی مباد

در هوایت هر که گرید دیده‌ام تر می‌شود

عیب‌جو گر لاف بینش می‌زند آیینه‌وار

تیرباران زبان طعن جوهر می‌شود

گاو و خر از آگهی انسان نخواهدگشت لیک

آدمی گر اندکی غافل شود خر می‌شود

شوق می‌باید ز پا افتادگیها هم عصاست

خضر راهی گر نباشد جاده رهبر می‌شود

باد کبر از سر برون‌ کن ور نه مانند حباب

عاقبت این باده سنگ کاسهٔ سر می‌شود

تا گهر دارد صدف از شور دریا غافل است

آب در گوش کسی چون جا کند کر می‌شود

سجدهٔ سنگین‌دلان آیینه‌ٔ نامحرمی است

میل آهن‌ گر دوتا شد حلقه‌ٔ در می‌شود

عجز نومید از طواف‌ کعبه‌ٔ مقصود نیست

لغزش پای ضعیفان دست دیگر می‌شود

در عدم هم دور حسرت‌های ما موقوف نیست

خاک مستان رنگ تا گرداند ساغر می‌شود

غیر عزلت نیست بیدل باعث افواه خلق

مرغ شهرت را خم این دام شهپر می‌شود

 
 
 
عین‌القضات همدانی

هر زمانم جان و دل نزدیک دلبر می‌شود

و از جمال حسن رویش هر دو کافر می‌شود

پس میان جان و دلبر قالبم زحمت شده است

بی تن و قالب مرادم خود میسر می‌شود

جمال‌الدین عبدالرزاق

روی یارم ز آفتاب اکنون نکوتر می‌شود

تا به گرد ماه از مشک چنبر می‌شود

مرکز شمشاد او از لعل و یاقوت آمدست

پر او ز دیبای او از مشک و عنبر می‌شود

خانه دل از رخ خوبش شود روشن همی

[...]

سعدی

آن که نقشی دیگرش جایی مصور می‌شود

نقش او در چشم ما هر روز خوشتر می‌شود

عشق دانی چیست سلطانی که هر جا خیمه زد

بی خلاف آن مملکت بر وی مقرر می‌شود

دیگران را تلخ می‌آید شراب جور عشق

[...]

صائب تبریزی

بعد عمری گر وصال او میسر می‌شود

شرم پیش چشم من سد سکندر می‌شود

تیره‌بختی کار خود را می‌کند هرجا که هست

نامه من پرده چشم کبوتر می‌شود

کیمیای عشق هرکس را که سازد بی‌نیاز

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

دلبر کیمخت گر ماه فسونگر می شود

هر که پا در کوچه او می نهد خر می شود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه