گنجور

دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷

 

گویند صبر کن که ترا صبر بر دهد

آری دهد ولیک به عمر دگر دهد

من عمر خویش را به صبوری گذاشتم

عمری دگر بباید تا صبر بر دهد

دقیقی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود

 

که تا روز پیری مرا بر دهد

بزرگی و دینار و افسر دهد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳

 

که این میزبانی ترا بر دهد

چو افزون دهی تخت و افسر دهد

فردوسی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۳۶

 

چیست آن آبی‌ که رخ را گونهٔ آذر دهد

تلخی او عیش را شیرینی شکّر دهد

تلخ دیدستی‌ که شیرینی فزاید عیش را

آب دیدستی که رخ را گونهٔ آذر دهد

آفتاب است او که مجلس گرم‌ گرداند همی

[...]

امیر معزی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۰۸ - رزم کردن کوش با قباد و پیروزی قباد

 

همه رنجها بی گمان بر دهد

چو کوشا شوی، تخت و زیور دهد

ایرانشان
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان و نسب اسکندر

 

که تا دولتش بوسه بر سر دهد

به میراث خوار سکندر دهد

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۳۰ - به پادشاهی نشستن اسکندر در اصطخر

 

چو دولاب کاو شربت تر دهد

از‌ین‌سر سِتانَد بدان‌سر دهد

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴۲ - رفتن اسکندر از هندوستان به چین

 

به خواهندگان گر کسی زر دهد

به جای زر او شهر و کشور دهد

نظامی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۸

 

صحرا خوشست لیک چو خورشید فر دهد

بستان خوشست لیک چو گلزار بر دهد

خورشید دیگریست که فرمان و حکم او

خورشید را برای مصالح سفر دهد

بوسه به او رسد که رخش همچو زر بود

[...]

مولانا
 

سعدی » بوستان » باب ششم در قناعت » بخش ۱۵ - حکایت در معنی آسانی پس از دشواری

 

نه پیوسته رز خوشهٔ تر دهد

گهی برگ ریزد، گهی بر دهد

سعدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۹ - فی مدح سلطان الاعظم جمال الملّة و الدین شیخ ابوسحق طاب ثراه

 

لعل شیرینت دهانرا لذت شّکر دهد

زلف پرچینت روانرا نکهت عنبر دهد

جان شیرین چون حلاوت از تو یابد دور نیست

گر لب لعلت دهانرا لذّت شکر دهد

سرو سیمین تو دل را مایل طوبی کند

[...]

خواجوی کرمانی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

تا دمی دامان وصلش دست شوقم سر دهد

هر زمان بهر فریبم وعده دیگر دهد

دل زعشقم جمع کرده و راندم از کوی خویش

همچو صیّادی که صید نیم بسمل سر دهد

تاب چون آرم، که یاد مهربانیهای او

[...]

میلی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۴

 

غم مرا چون عود شبها جای در مجمر دهد

پهلو از بی آب تابی پشت بر بستر دهد

اهل عالم را نشان از شورش محشر دهد

گر دلم از سینه آه آتشین را سر دهد

سیدای نسفی
 

قاآنی » مثنوی

 

نه هر دانه‌ای میوهٔ تر دهد

نه هر نی به بنگاله شکّر دهد

قاآنی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۱ - نصایح

 

جانور از نطفه از نی شکر دهد

ز ابر باران ازصدف گوهر دهد

بلند اقبال
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۸

 

در بیابان جنونشان سر دهد

ره بکوی عقلشان کمتر دهد

عمان سامانی
 
 
۱
۲