گنجور

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹

 

...

...

رخسارهٔ او پرده عشاق درید

با آن که نهفته دارد اندر پرده

رودکی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام

 

یکی بت را خدای خویش کرده

یکی خورشید و مه را سجده برده

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

منم از خان و مان خویش برده

غریب و زان و بر دل تیر خورده

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

دلی دارد بلا بسیار برده

نهیب عاشقی بسیار خورده

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان

 

تو پیش ویس جان خود سپرده

همیدون ویس در چشم تو مرده

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۹ - کشته شدن شاه موبد بر دست گراز

 

چراغ مهر شد در دلش مرده

همیدون آتش کینه فسرده

فخرالدین اسعد گرگانی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۰ - درخواست حضور یکی از دوستان

 

ای به فضل و کفایت و دانش

دور گردون چو تو نیاورده

ببر من دوستانی آمده اند

هرگز از یکدیگر نیازرده

حال ها دیده کام ها رانده

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - مدح ابوالفضایل

 

کارها دیده بزمها خورده

کامها رانده رزمها کرده

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۱ - صفت بانوی قوال

 

از میانه عوی برآورده

رشک را دست موزه ای کرده

مسعود سعد سلمان
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۶

 

ای تیر غم و رنج بسی خورده و برده

واقف شده بر معرفت خرقه و خورده

بر ظاهر خود نقش شریعت بگشادم

در باطن خود حرف حقیقت بسترده

با هستی خود نرد فنا باخته بسیار

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۷

 

ای زده بر فلک سراپرده

رخت بر تخت عیسی آورده

ای که از رشک نردبان فلک

با خود از خاک بر فلک برده

گر کسان گرسنه گرد تو در

[...]

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۲ - حکایت

 

باده از جام معرفت خورده

راه زان سوی شش جهت کرده

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۱۷