ای به فضل و کفایت و دانش
دور گردون چو تو نیاورده
ببر من دوستانی آمده اند
هرگز از یکدیگر نیازرده
حال ها دیده کام ها رانده
باده ها خورده عیش ها کرده
به حضور تو آرزومندند
زان کجا با تواند خو کرده
پاک رفته رهیست بی مانع
باز کرده دریست بی پرده
بذله و بربطی و ربابی و نای
بر گرفته نوای سرپرده
خربزه هست گرمه تایی چند
زآن کجا نیست موسم سرده
سهیکی هست اگر نشاط کنی
اندر آب شبانه پرورده
ساقی ار سرخ روی ترکی نیست
هست ازین هندوی سیه چرده
ور تنعم کنی بدین چنگی
کت نهاده ست و خویش گسترده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است دربارهی میخانه و شادی، به طوری که شاعر از فضایل و دانش معشوقش صحبت میکند و میگوید که دوستانش به میهمانی آمدهاند و از یکدیگر خسته نشدهاند. آنها در حال نوشیدن و خوشگذرانی هستند و به حضور معشوق آرزومندند. شاعر به وصف میخانه، سازها و بادهها میپردازد و با اشاره به خوشیهای زندگی و این که زمانی برای لذت و شادابی فرا رسیده، میگوید که با نشاط و سرخوشی باید از لحظات استفاده کرد. در نهایت، به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر فضل و دانش و کفایت خود، همچون تو در دنیا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بیار دوستانم را، چرا که هیچکس نباید از دیگری دلخور باشد و همه باید در کنار هم خوشحال باشند.
هوش مصنوعی: در حالاتی که نوشیدنیها را تناول کرده و شادیها را تجربه کردهایم، به دنیا و خواستههایمان کمتر توجه کردهایم.
هوش مصنوعی: افراد زیادی منتظر حضور تو هستند، زیرا عادت کردهاند که با تو باشند.
هوش مصنوعی: روش پاک و بی مانع، همچون راهی است که به آسانی پیش میرود و دروازهای را که هیچ پردهای ندارد، به راحتی میگشاید.
هوش مصنوعی: با شعر و موسیقی و سازهایی مثل بربط و رباب و نی، صدای زیبایی در فضایی دلنشین ایجاد شده است.
هوش مصنوعی: خربزه در فصل گرما میروید، اما در فصل سرد خبری از آن نیست.
هوش مصنوعی: اگر در شب به آب بروی و نشاط و شادی را حس کنی، نشاندهنده این است که تو آمادگی و مهارتهایی داری.
هوش مصنوعی: اگر ساقی با چهرهای سرخ و مانند ترکها نیست، اما هنوز هم از این زن هندی با رنگ پوست تیره چیزی هست.
هوش مصنوعی: اگر از زندگی لذت ببری، باید بدان که سختیهایی در انتظار توست و این خوشیها در کنار چالشها وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کارها دیده بزمها خورده
کامها رانده رزمها کرده
ای زده بر فلک سراپرده
رخت بر تخت عیسی آورده
ای که از رشک نردبان فلک
با خود از خاک بر فلک برده
گر کسان گرسنه گرد تو در
[...]
شه چو از گرگ دست و پا برده
شیر با او به دست و پا مرده
یار خود دیده در پس پرده
تن به جان مانده، جان فدا کرده
مطرب جانهای دل برده
تا به شب تا به شب همین پرده
جانهایی که مست و مخمورند
بر سر باده بادهای خورده
در خرابات مفردان رفته
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.