گنجور

 
سنایی

ای به خود راه خویش گم کرده

این بود راه مرد پژمرده

ای همه لاف ترک دنیا گو

لاف و دعویت هست‌، معنی کو؟

چند از این شیوه‌های رنگ‌آمیز؟

چند از این گفته‌های بادانگیز؟

تاکی ای مست‌، لاف هوشیاری

چند لنگی بری به رهواری

موسیت همره و توچون خامان

رفته و گشته همدم هامان‌!

از خلیل خدا ابا کرده

رفته نمرود را خدا کرده‌!

کم آدم گرفته از تلبیس

دوستی کرده با که‌؟ با ابلیس‌؟‌!

تا هوا و هوس شعار تواند

امل و حرص یار غار تواند،

زین حریفان به کس نپردازی

خود به خود یک نفس نپردازی

خویشتن زین همه مجرد کن

طلب دولت مؤبد کن