گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان

 

نگر تا ویس چون آزرم برداشت

کجا در مهر چون شیران جگر داشت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۶ - کشتن رامین زرد را به جنگ

 

بجست از خواب زرد و تیغ برداشت

کجا چون شیر در کوشش جگر داشت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهین‌بانو شیرین را

 

مهین‌بانو که پاکی در گهر داشت

ز حال خسرو و شیرین خبر داشت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد

 

ز چوب زهر چون چوپان خبر داشت

چراگاه گله جایِ دگر داشت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر

 

از آن آتش که در جان و جگر داشت

نه از خویش و نه از عالم خبر داشت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۴ - صفت داد و دهِش خسرو

 

کسی کاو تخت خسرو در نظر داشت

هزاران جام کیخسرو ز بر داشت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)

 

سرش سودا‌ی بازار شکر داشت

که شکر هم ز شیرینی اثر داشت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۸ - بازگشتن خسرو از قصر شیرین

 

مگر شیرین از آن صفرا خبر داشت‌؟

که چندان سرکه در زیرِ شکر داشت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو

 

جگرگاه ملک را مهر برداشت

ببوسید آن دهن کاو بر جگر داشت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۶ - در خواب دیدن خسرو پیغمبر اکرم را

 

ز راز انجم و گردون خبر داشت

در احکام فلک نیکو نظر داشت

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - عاشق شدن لیلی و مجنون به یکدیگر

 

در وقت شدن هزار پر داشت

چون آمد، خار در گذر داشت

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۹ - در احوال لیلی

 

از جادویی که در نظر داشت

صد ملک به نیم غمزه برداشت

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۷ - آمدن سلیم عامری خال مجنون به دیدن او

 

بر خانهٔ زاهدی گذر داشت

کان زاهد از آن جهان خبر داشت

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۱ - بردن سرهنگ بهرام‌گور را به مهمانی

 

سر فرو برد و گاو را برداشت

گاو بین تا چگونه گوهر داشت!

نظامی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳

 

هر دیده که بر تو یک نظر داشت

از عمر تمام بهره برداشت

سرمایهٔ عمر دیدن توست

وان دید تو را که یک نظر داشت

کور است کسی که هر زمانی

[...]

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق » شمارهٔ ۱۲

 

چشمِ خوشِ تو که مذهبِ عبهر داشت

بس شور که هر مژهٔ او در سر داشت

تیر و مژهات گرچه به هم میمانست

اما مژهٔ تو مزهٔ دیگر داشت

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت صدیق رضی الله عنه

 

ببین تا او چه عقل و چه بصر داشت

که از آبستن و طفلی خبر داشت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » المقالة الاولی

 

خبر داد از کسی کان کس خبر داشت

که وقتی یک خلیفه شش پسر داشت

عطار
 
 
۱
۲
۳
۵