فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۶
کنون شهریاری به ایران تراست
به گور آمدی جنگ شیران چراست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۲
همان کوه و دریای گوهر مراست
به من دارد اکنون جهان پشت راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۴ - پادشاهی بلاش پیروز چهار سال بود
شهنشاه گیتی ببخشید راست
مرا ترک و چین است و ایران تو راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان
که تا آن زمین پادشاهی مراست
که دارند ازو چینیان پشت راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان
بدو گفت کسری که رامش کراست
که دارد به شادی همی پشت راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان
بپرسید و گفتش که برگوی راست
که تا از گذشته پشیمان کراست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۱ - سخن پرسیدن موبد ازکسری
بپرسد که گیتی تن آسان کراست
ز کردار نیکو پشیمان چراست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۲ - وفات یافتن قیصر روم و رزم کسری
خرد در زمانه شهنشاه راست
وزو داشت قیصر همیپشت راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵
گر ایدون که این پادشاهی مراست
پرستنده و ایمن و داد و راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۶
همان قبلهشان برترین گوهر است
که از آب و خاک و هوا برتر است
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۵
همیگفت بهرام بدگوهر است
از آهرمن بدکنش بدتر است
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۴
اگر شاه بپذیرد این دین راست
دو عالم به شاهی و شادی وراست
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۵
چنان دان که آن شهره فرهاد راست
که گویی مگر با سپهرست راست
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۶
دهد پادشاهی که را در خور است
کسی کز در خلعت و افسر است
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۷
بدین لشکر اندر بسی مهتر است
کجا بندگی شاه را در خور است
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۱
همه دشت ز ایشان سرون و سر است
زمین بستر و خاکشان چادر است
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح شاه ناصر الدین بوالمظفر
عنبر است آن حلقه گشته زلف او یا چنبر است
چنبر است آری ولیکن چنبر اندر عنبر است
اصل او از زنگ و بر یک اصل او سیصد شکن
هر شکنجی را که بینی ز اصل او سیصد سر است
هر سری را باز سیصد بند گوناگون چنانک
[...]
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۰
گر طالب راه حق شوی ره پیداست
او راست بود با تو، تو گر باشی راست
وآن گه که به اخلاص و درون صافی
او را باشی بدان که او نیز تو راست
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه
برآمد برین کار یک سال راست
نگر حکم ایزد که چون بود راست