گنجور

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۴

 

سپاهی به کردار مور و ملخ

نبد دشت پیدا نه کوه و نه شخ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۳

 

بجوشید گفتی همه ریگ و شخ

بیابان سراسر چو مور و ملخ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۶

 

نبد کوه پیدا ز ریگ و ز شخ

ز دریا به دریا کشیدند نخ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۷

 

همه ریگ تفته است گر خاک و شخ

بر او نگذرد مرغ و مور و ملخ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۹

 

گرازیدن گور و آهو به شخ

کشیدند بر سبزه هر جای نخ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۴

 

چو جایی بپوشد زمین را ملخ

برد سبزی کشتمندان به شخ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۳

 

یکی لشکرست این چومور وملخ

گرفته بیابان همه ریگ و شخ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۴

 

ز زربفت چینی کشیدند نخ

سپاه اندر آمد چو مور و ملخ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱۷

 

سراپرده و خیمه‌ها گشت یخ

کشید از بر کوه بر برف نخ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱۹

 

بدان اندکی برکشیدند نخ

سپاهی ز ترکان چو مور و ملخ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۸

 

یکی لشکرست این چو مور و ملخ

تو با پیل و با پیلبانان مچخ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲

 

سپاهی گزیده ز گردان بلخ

بفرمود تا با کمانهای چرخ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۱

 

کشیدند بر هفت فرسنگ نخ

فزون گشت مردم ز مور و ملخ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۷

 

ز ریگ و بیابان وز کوه و شخ

دو لشکر بر این سان چو مور و ملخ

فردوسی
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۱۶

 

بجوشید لشکر چو مور و ملخ

کشیدند از کوه تا کوه نخ

زمینی همه روی او دیولاخ

بدیدن درشت و به پهنا فراخ

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۱۵

 

بیوفا هست دوخته بدو نخ

بد گهر هست هیزم دوزخ

عنصری
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹

 

ای نشسته خوش و بر تخت کشیده نخ

گر نخ و تخت بماندت چنین بخ بخ

نیک بنگر که همی مرکب عمر تو

همه بر تخت همی تازد و هم بر نخ

تو نشسته خوش و عمر تو همی پرد

[...]

ناصرخسرو
 
 
۱
۲
۳
۹