چو شد کار پیران ویسه به سر
به جنگ دگر شاه پیروزگر
بیاراست از هر سوی مهتران
برفتند با لشکری بیکران
برآمد خروشیدن کرنای
به هامون کشیدند پردهسرای
به شهر اندرون جای خفتن نماند
به دشت اندرون راه رفتن نماند
یکی تخت پیروزه بر پشت پیل
نهادند و شد روی گیتی چو نیل
نشست از بر تخت با تاج شاه
خروش آمد از دشت وز بارگاه
چو بر پشت پیل آن شه نامور
زدی مهره در جام و بستی کمر
نبودی به هر پادشاهی روا
نشستن مگر بر در پادشا
از آن نامور خسرو سرکشان
چنین بود در پادشاهی نشان
به مرزی که لشکر فرستاده بود
بسی پند و اندرزها داده بود
چو لهراسب و چون اشکش تیز چنگ
که از ژرف دریا ربودی نهنگ
دگر نامور رستم پهلوان
پسندیده و راد و روشن روان
بفرمودشان بازگشتن به در
هر آن کس که بد گرد و پرخاشخر
در گنج بگشاد و روزی بداد
بسی از روان پدر کرد یاد
سه تن را گزین کرد زان انجمن
سخن گوی و روشن دل و تیغ زن
چو رستم که بد پهلوان بزرگ
چو گودرز بینادل آن پیر گرگ
دگر پهلوان طوس زرینه کفش
کجا بود با کاویانی درفش
به هر نامداری و خودکامهای
نبشتند بر پهلوی نامهای
فرستادگان خواست از انجمن
زبان آور و بخرد و رای زن
که پیروز کیخسرو از پشت پیل
بزد مهره و گشت گیتی چو نیل
مه آرام بادا شما را مه خواب
مگر ساختن رزم افراسیاب
چو آن نامه برخواند هر مهتری
کجا بود در پادشاهی سری
ز گردان گیتی برآمد خروش
زمین همچو دریا برآمد به جوش
بزرگان هر کشوری با سپاه
نهادند سر سوی درگاه شاه
چو شد ساخته جنگ را لشکری
ز هر نامداری به هر کشوری
از آن پس بگردید گرد سپاه
بیاراست بر هر سوی رزمگاه
گزین کرد زان لشکر نامدار
سواران شمشیر زن سی هزار
که باشند با او به قلب اندرون
همه جنگ را دست شسته به خون
به یک دست مر طوس را کرد جای
منوشان خوزان فرخنده رای
که بر کشور خوزیان بود شاه
بسی نامداران زرین کلاه
دو تن نیز بودند هم رزم سوز
چو گوران شه آن گرد لشگر فروز
وز او نیوتر آرش رزم زن
به هر کار پیروز و لشکرشکن
یکی آنک بر کشوری شاه بود
گه رزم با بخت همراه بود
دگر شاه کرمان که هنگام جنگ
نکردی به دل یاد رای درنگ
چو صیاع فرزانه شاه یمن
دگر شیر دل ایرج پیل تن
که بر شهر کابل بد او پادشا
جهاندار و بیدار و فرمان روا
هر آنکس که از تخمهٔ کیقباد
بزرگان بادانش و بانژاد
چو شماخ سوری شه سوریان
کجا رزم را بود بسته میان
فروتر از او گیوهٔ رزم زن
به هر کار پیروز و لشکر شکن
که بر شهر داور بد او پادشا
جهانگیر و فرزانه و پارسا
به دست چپ خویش بر پای کرد
دلفروز را لشکر آرای کرد
بزرگان که از تخم پورست تیغ
زدندی شب تیره بر باد میغ
هر آنکس که بود او ز تخم زرسب
پرستندهٔ فرخ آذر گشسب
دگر بیژن گیو و رهام گرد
کجا شاهشان از بزرگان شمرد
چو گرگین میلاد و گردان ری
برفتند یکسر به فرمان کی
پس پشت او را نگه داشتند
همه نیزه از ابر بگذاشتند
به رستم سپرد آن زمان میمنه
که بود او سپاهی شکن یک تنه
هر آنکس که از زابلستان بدند
وگر کهتر و خویش دستان بدند
بدیشان سپرد آن زمان دست راست
همی نام و آرایش جنگ خواست
سپاهی گزین کرد بر میسره
چو خورشید تابان ز برج بره
سپهدار گودرز کشواد بود
هجیر و چو شیدوش و فرهاد بود
بزرگان که از بردع و اردبیل
به پیش جهاندار بودند خیل
سپهدار گودرز را خواستند
چپ لشکرش را بیاراستند
بفرمود تا پیش قلب سپاه
به پیلان جنگی ببستند راه
نهادند صندوق بر پشت پیل
زمین شد به کردار دریای نیل
هزار از دلیران روز نبرد
به صندوق بر ناوک انداز کرد
نگهبان هر پیل سیصد سوار
همه جنگجوی و همه نیزهدار
ز بغداد گردان جنگاوران
که بودند با زنگهٔ شاوران
سپاهی گزیده ز گردان بلخ
بفرمود تا با کمانهای چرخ
پیاده ببودند بر پیش پیل
که گر کوه پیش آمدی بر دو میل
دل سنگ بگذاشتندی به تیر
نبودی کس آن زخم را دستگیر
پیاده پس پیل کرده به پای
ابا نه رشی نیزهٔ سرگرای
سپرهای گیلی به پیش اندرون
همی از جگرشان بجوشید خون
پیاده صفی از پس نیزهدار
سپردار با تیر جوشنگذار
پس پشت ایشان سواران جنگ
برآگنده ترکش ز تیر خدنگ
ز خاور سپاهی گزین کرد شاه
سپردار با درع و رومی کلاه
ز گردان گردنکشان سی هزار
فریبرز را داد جنگی سوار
ابا شاه شهر دهستان تخوار
که جنگ بداندیش بودیش خوار
ز بغداد و گردن فرازان کرخ
بفرمود تا با کمانهای چرخ
به پیش اندرون تیرباران کنند
هوا را چو ابر بهاران کنند
به دست فریبرز نستوه بود
که نزدیک او لشکر انبوه بود
بزرگان رزم آزموده سران
ز دشت سواران نیزه وران
سر مایه و پیشروشان زهیر
که آهو ربودی ز چنگال شیر
بفرمود تا نزد نستوه شد
چپ لشکر شاه چون کوه شد
سپاهی بد از روم و بربرستان
گوی پیشرو نام لشکرستان
سوار و پیاده بدی سی هزار
برفتند با ساقهٔ شهریار
دگر لشکری کز خراسان بدند
جهانجوی و مردم شناسان بدند
منوچهر آرش نگهدارشان
گه نام جستن سپهدارشان
دگر نامداری گروخان نژاد
جهاندار وز تخمهٔ کیقباد
کجا نام آن شاه پیروز بود
سپهبد دل و لشکر افروز بود
شه غرچگان بود بر سان شیر
کجا ژنده پیل آوریدی به زیر
به دست منوچهرشان جای کرد
سر تخمه را لشکر آرای کرد
بزرگان که از کوه قاف آمدند
ابا نیزه و تیغ لاف آمدند
سپاهی ز تخم فریدون و جم
پر از خون دل از تخمهٔ زادشم
از این دست شمشیرزن سی هزار
جهاندار وز تخمهٔ شهریار
سپرد این سپه گیو گودرز را
بدو تازه شد دل همه مرز را
به یاری به پشت سپهدار گیو
برفتند گردان بیدار و نیو
فرستاد بر میمنه ده هزار
دلاور سواران خنجر گزار
سپه ده هزار از دلیران گرد
پس پشت گودرز کشواد برد
دمادم بشد برتهٔ تیغ زن
ابا کوهیار اندر آن انجمن
به مردی شود جنگ را یار گیو
سپاهی سرافراز و گردان نیو
زواره بد این جنگ را پیشرو
سپاهی همه جنگ سازان نو
به پیش اندرون قارن رزم زن
سر نامداران آن انجمن
بدان تا میان دو رویه سپاه
بود گرد اسب افگن و رزمخواه
از آن پس به گستهم گژدهم گفت
که با قارن رزم زن باش جفت
بفرمود تا اندمان پور طوس
بگردد به هر جای با پیل و کوس
بدان تا ببندد ز بیداد دست
کسی را کجا نیست یزدان پرست
نباشد کس از خوردنی بینوا
ستم نیز بر کس ندارد روا
جهان پر ز گردون بد و گاومیش
ز بهر خورش را همی راند پیش
بخواهد همی هرچ باید ز شاه
به هر کار باشد زبان سپاه
بهر سو طلایه پدیدار کرد
سر خفته از خواب بیدار کرد
به هر سو برفتند کارآگهان
همی جست بیدار کار جهان
کجا کوه بد دیدهبان داشتی
سپه را پراگنده نگذاشتی
همه کوه و غار و بیابان و دشت
به هر سو همی گرد لشکر بگشت
عنانها یک اندر دگر ساخته
همه جنگ را گردن افراخته
از ایشان کسی را نبد بیم و رنج
همی راند با خویشتن شاه گنج
بر این گونه چون شاه لشکر بساخت
به گردون کلاه کیی برفراخت
دل مرد بدساز با نیک خوی
جز از جنگ جستن نکرد آرزوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش از داستان، پس از پایان کار پیران ویسه، شاه پیروز کیخسرو با لشکری بزرگ به جنگ میرود. او رزمندگان را از هر سو جمعآوری کرده و بر تختی نشسته و تاج بر سر میگذارد. کیخسرو به مبارزه افراسیاب میاندیشد و به سپاهیانش پند و اندرز میدهد. با دستور او، شخصیتهای قهرمان مانند رستم، گودرز و طوس به جمعآوری نیروهای جنگی و آمادهسازی برای جنگ میپردازند.
آنان تصمیم میگیرند که با لشکری عظیم شامل سواران و پیادگان به جنگ بروند و هرکدام از سرداران با تعدادی نیرو به سپاه پیوسته و خود را برای نبرد آماده میکنند. در نهایت، جنگجویان به صف آماده شده و عبدالله با دل و جگر جنگ آماده میشوند تا برای آزادی و پیروزی در میدان به نبرد بپردازند. شور و شوق پیروزی در دلها حاکم است و هر جنگجو با ایمان به پیروزی، در راه رستگاری و شرف میجنگد.
هوش مصنوعی: وقتی کار پیران به پایان رسید، به جنگ دیگری میرود تا شاهی پیروز به دست آورد.
هوش مصنوعی: در هر طرف، بزرگترها را آماده کردند و با سپاهی بینهایت به راه افتادند.
هوش مصنوعی: صدای کرنایی در هامون بلند شد و پردهسرای را برکشیدند.
هوش مصنوعی: در شهر دیگر جایی برای استراحت نیست و در دشت نیز راهی برای حرکت باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: یک تخت سلطنتی بر روی فیل گذاشتند و زمین به مانند نیل، پر از شکوه و زیبایی شد.
هوش مصنوعی: به شاهی که با تاج بر تخت نشسته بود، صدا و نالهای از دشت و بارگاه رسید.
هوش مصنوعی: وقتی آن پادشاه شناخته شده بر پشت فیل نشست، دانهای را در جام قرار داد و کمربندش را محکم بست.
هوش مصنوعی: هیچ پادشاهی نمیتواند بدون اجازه بر تخت سلطنت نشیند، مگر اینکه در حضور پادشاه واقعی باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که پادشاهی خسرو سرکشانه و بینظیر بوده و نام و نشانی از قدرت و عظمت او در دوران سلطنتش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: به جایی که سپاه را فرستاده بودند، بسیار نصیحت و راهنمایی کرده بودند.
هوش مصنوعی: چون لهراسب و مانند اشک، چنگی به تیزی دارد که از عمق دریا، نهنگ را به دندان گرفته است.
هوش مصنوعی: دوباره رستم، قهرمان معروف و مورد پسند، با ویژگیهای نیک و روحی پاک و روشن هنر و شجاعتش را به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: به کسانی که بدخلق و پرخاشگر بودند، دستور داد تا به محل خود برگردند.
هوش مصنوعی: خزانه را باز کرد و به کسی روزی داد، و به یاد پدرش بسیار اندیشید.
هوش مصنوعی: از آن جمع، سه نفر را انتخاب کرد: یکی که خوب سخن میگوید، دیگری که دل روشنی دارد و سومی که شمشیرزن ماهری است.
هوش مصنوعی: مثل رستم، که قهرمان بزرگ است، نگاهی به گودرز، آن پیرمرد با تجربه و دلسوز، میاندازد.
هوش مصنوعی: پهلوان طوس با کفشهای زرینش کجا رفته است در حالی که درفش کاویانی در دست است؟
هوش مصنوعی: برای هر شخص مشهور و قدرتمندی، نامهای نوشتهاند و بر جانب آن قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: فرستادگان خواسته بودند که از جمع کسانی که دارای زبان فصیح، خرد و هوش هستند، کمک بگیرند.
هوش مصنوعی: کیخسرو، یکی از شاهان اسطورهای ایران، با قدرت و شجاعت خود از پشت فیل، مهرهای را به زمین زد و با این عمل، جهان را مانند نیل، یعنی به رنگی دیگر و به نوعی دگرگون کرد.
هوش مصنوعی: ماه مهربان است و امیدوارم که خواب آرامی برایتان به ارمغان آورد، مگر اینکه بخواهد شما را به چالش و نبردی سخت کشاند.
هوش مصنوعی: وقتی آن نامه را هر بزرگمردی بخواند، کجا خواهد بود که در سلطنت، سری در کار داشته باشد؟
هوش مصنوعی: صدای بلندی از چرخش جهان به گوش میرسد و زمین مانند دریا به جوش و خروش آمده است.
هوش مصنوعی: رییسهای هر سرزمین با نیروهای خود به نزد شاه آمدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی که برای جنگ آماده شد، سپاهی از هر قوم و ملیتی به هر سرزمینی گرد آمد.
هوش مصنوعی: پس از آن، به دور سپاه گردش کنید و به هر سوی میدان جنگ مراقبت و آمادگی لازم را داشته باشید.
هوش مصنوعی: از میان آن لشکر مشهور، سی هزار سوار شمشیربزن را انتخاب کرد.
هوش مصنوعی: همه کسانی که با او هستند، در دل خود جنگ و نزاع را کنار گذاشته و دست از خونریزی برداشتهاند.
هوش مصنوعی: در یک دست، طوس را برای من در نظر گرفته و جایگاه خوشبختی و شادی را برای خوزان فراهم کرد.
هوش مصنوعی: در سرزمین خوزستان، پادشاهی وجود دارد که دارای بسیاری از شخصیتهای برجسته و معروف با کلاههای زرین است.
هوش مصنوعی: دو نفر دیگر هم در کنار هم بودند که همچون شعلههای آتش در میان لشکر، درخشانی بینظیر داشتند و به قوت و شجاعت به میدان جنگ میآمدند.
هوش مصنوعی: از او نیرویی مانند آرش، رزمندهای پیدا میشود که در هر کاری پیروز و شکستدهنده لشکر باشد.
هوش مصنوعی: شخصی که سلطنت میکند و در میانه جنگ، شانس و بخت با او یاری میکند.
هوش مصنوعی: اگر در زمان جنگ، شاه کرمان به فکر تدبیر و اندیشه نبوده و از آن غافل شده، به راستی که او باید در انتخاب راه خود بیشتر دقت میکرد.
هوش مصنوعی: مانند صیادانی که دانا و خبره هستند، شیر دل ایرج هم به مانند یک فیل قدرتمند و بزرگ است.
هوش مصنوعی: پادشاهی که بر شهر کابل فرمانروایی میکند، انسان بیدار و آگاهی است که در دنیای خود قدرت و اختیار دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از نسل کیقباد است، بزرگان و افراد با دانش و نژاد خوب به شمار میآید.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان به جنگ و نبرد پرداخت وقتی که تو مثل شماخ سوری، رئیس و سرکرده اهل سوریه هستی؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هیچ چیز نمیتواند به اندازهٔ موفقیت و شجاعت یک رزمنده در میدان جنگ ارزشمند باشد، حتی اگر او از نظر ظاهری یا جایگاه پایینتر باشد. در واقع، قدرت و پیروزی او در نبرد نشاندهندهٔ بزرگی و اهمیت اوست.
هوش مصنوعی: در شهری که داور بر آن حکومت میکند، پادشاهی وجود دارد که جهان را در دست دارد و دارای خردمندی و پارسایی است.
هوش مصنوعی: با دست چپ خود، دلفروز را برپا کرد و لشکری را ترتیب داد.
هوش مصنوعی: بزرگان از نسل پور، در شب تیره با شجاعت و اراده خود به مقابله با چالشها و مشکلات برخاستند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از نسل زرسب باشد، جانوختهٔ آتش و قهرمان بزرگ است.
هوش مصنوعی: دیگر بیژن و گیو و رهام کجایند که شاهزادهها از آنها یاد میکنند و در شمار بزرگان قرار میدهند؟
هوش مصنوعی: چون گرگها به سمت میلاد و گردان ری رفتند، همگی زیر فرمان شاه حرکت کردند.
هوش مصنوعی: پس از آنکه او را محافظت کردند، همه نیزهها را از میان ابرها به سمت او نشانه گرفتند.
هوش مصنوعی: میمنه، در آن زمان، رستم را به عنوان یک نفر قوی و شجاع که توانایی شکست دادن سپاه دشمن را دارد، سپرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از زابلستان بداند و همچنین اگر نسبت به او خویشاوندی یا دوستی داشته باشد.
هوش مصنوعی: در آن زمان، دست راست خود را به آنها سپرد و نام و تزیینات جنگ را خواست.
هوش مصنوعی: هنگامی که سپاهی را برای نبرد انتخاب کرد، مانند خورشیدی درخشان از برج برجستهای نمایان شد.
هوش مصنوعی: گودرز، فرمانده سپاه، به همراه هجیر، چون شیدوش و فرهاد، بسیار دلیر و قوی بود.
هوش مصنوعی: بزرگان از شهرهای بردع و اردبیل به سوی فرمانروای جهان روانه شدند.
هوش مصنوعی: گودرز، فرمانده سپاه را دعوت کردند و لشکر او را آماده کردند.
هوش مصنوعی: فرمان داد تا جلوی قلب سپاه، راه را به وسیله فیلهای جنگی ببندند.
هوش مصنوعی: صندوقی را بر روی دمی قراردادهاند و زمین به شکلی همچون دریای نیل تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: در روز جنگ، هزاران دلاور جان خود را فدای نبرد کردند و در این راه جانفشانی کردند.
هوش مصنوعی: نگهبان هر فیل سیصد سوار جنگجو و نیزهدار دارد.
هوش مصنوعی: از بغداد، سربازان جنگجو که با زنگهای شاوران آمده بودند.
هوش مصنوعی: فرماندهی یک گروه از سربازان انتخاب شده را از بلخ صادر کرد تا با کمانهای خود به مبارزه بپردازند.
هوش مصنوعی: مردم پیاده در برابر فیل ها ایستاده بودند، زیرا اگر کوهی به جلو میآمد، آنها تنها دو میل (مقدار کمی) فاصله داشتند.
هوش مصنوعی: دل سنگی را رها کردند و هیچکس نتوانست آن زخم را درمان کند.
هوش مصنوعی: در این بیت، بیان شده است که شخصی که به زمین میافتد و آسیب میبیند، با وجود همه مشکلاتش، همچنان در تلاش و کوشش است. او به یاد میآورد که چگونه باید به پا خیزد و از چالشها عبور کند، حتی اگر در این مسیر به سلاح و قدرت نیاز داشته باشد. این نشاندهندهی عزم و ارادهی قوی او برای ادامه مسیر است.
هوش مصنوعی: سپرهای رطوبتی بر روی زمین شکل گرفته و خون از دلهایشان به جوش آمده است.
هوش مصنوعی: پیش قراولان صفی از سربازان پیاده، در حال حرکت هستند که به دنبال تیراندازان و محافظان با زره و سپر میآیند.
هوش مصنوعی: پس سپاهیان جنگجو با کمانهای خود آمادهی نبرد شدند و پشت سر آنها ایستادهاند.
هوش مصنوعی: شاه از شرق لشکری انتخاب کرد، سپاهی همراه با زره و کلاهی رومی.
هوش مصنوعی: از میان گروهی از تاجران گردنکشان، سی هزار نفر از فریبرز را در نبردی سوار بر اسب به میدان جنگ فرستاد.
هوش مصنوعی: مردی از شهر دهستان تخوار، به دانش جنگ و توانایی خود در نبرد مینازد و به همین دلیل خود را از دیگران بالاتر میداند.
هوش مصنوعی: از بغداد و از افرادی که سرشان را بلند کردهاند در منطقه کرخ، فرمان داد تا با کمانهای ستارهای به پیش بروند.
هوش مصنوعی: در دل آسمان، تیرهای باران مانند به زمین میبارند، همانطور که ابرهای بهاری باران میریزند.
هوش مصنوعی: فریبرز، که شخصیتی بینظیر و مقاوم بود، سپاه بزرگی در کنار خود داشت.
هوش مصنوعی: افراد بزرگ و باتجربه علم جنگ و در میدان نبرد، از میان سربازان دلاوری که به خوبی سوارکاری و کار با نیزه را یاد گرفتهاند، انتخاب میشوند.
هوش مصنوعی: زهیر که از شجاعت و فداکاری مشهور است، مانند آهو از چنگال شیر که نماد خطر و تهدید است، فرار کرده و خود را نجات داده است. این یعنی او در دشواریها توانسته بر ترس غلبه کند و از موانع عبور کند.
هوش مصنوعی: فرمان داد تا در برابر لشکر شاه، استقامت و پایداری نشان دهد، همانطور که کوه در برابر طوفان ثابت و مقاوم است.
هوش مصنوعی: لشکری بد و نیکو از سرزمین روم و سرزمین بربر میآید که به عنوان پیشرو نامیده میشود.
هوش مصنوعی: سی هزار نفر، چه سوار و چه پیاده، با حضرت شهریار (پادشاه) به سفر رفتند.
هوش مصنوعی: دیگری از خراسان آمده که کنجکاو جهان و آشنا با ویژگیهای مردم است.
هوش مصنوعی: منوچهر، آرش را نگهدار که هر گاه نام سپهدار را خواستی، به یادش بیاور.
هوش مصنوعی: دیگر شخصیت برجستهای از نژاد گروخان و با ریشهٔ کیقباد، حکومت میکند و بر جهان فرمانروایی میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگیهای شاهی میپردازد که نه تنها در جنگها پیروزی را به ارمغان میآورد، بلکه بر دلها نیز تسلط دارد و نیرویی برای لشکرش فراهم میکند. به عبارت دیگر، این شاه هم در میدان نبرد موفق است و هم احساسات و ارادهی لشکر خود را برمیانگیزد.
هوش مصنوعی: سلطان با قدرت و شجاعت مانند شیر است، اما تو چگونه این پلنگ نر را به زیر آوردهای؟
هوش مصنوعی: منوچهر سرسلسلهی خود را در میدان جنگ به اوج رساند و لشکرش را به خوبی ساماندهی کرد.
هوش مصنوعی: بزرگان و شخصیتهای بزرگ که از کوه قاف به زمین آمدهاند، با سلاح و قدرت خود، با اعتماد به نفس و شجاعت پیش میآیند و از خودنمایی و افتخار میکنند.
هوش مصنوعی: رزمندگانی از نسل فریدون و جم، با دلتنگی و اندوه بسیار، از نسل زادشم به میدان آمدهاند.
هوش مصنوعی: سی هزار فرمانروای جنگجو از این گروه شمشیرزنان وجود دارد که از نسل یک پادشاه هستند.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که گیو، فرمانده سپاه گودرز را به دیگران سپرد و این موضوع باعث شادی و امیدواری همه در سرزمین شد.
هوش مصنوعی: سپهدار گیو به همراه جنگجویان شجاع و آماده، به یاری دوستانش رفت.
هوش مصنوعی: او ده هزار سوار چابک و دلیر را به سمت میمنه فرستاد که همگی آماده نبرد و جنگ بودند.
هوش مصنوعی: سپه با دلاوران بسیار از پشت گودرز به سمت کشواد حرکت کرد.
هوش مصنوعی: به طور مداوم، صدای برندهٔ شمشیر در آن مجمع به گوش میرسید.
هوش مصنوعی: مردی به نام گیو در جنگ، حامی و یار است، او سپاهی موفق و توانمند دارد که همواره در حال حرکت و آمادگی است.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف اوضاع جنگ میپردازد و به این نکته اشاره دارد که در این جنگ، افرادی هستند که آمادهاند و تجهیزات لازم را برای نبرد فراهم کردهاند. به عبارت دیگر، وضعیت جنگ به شدت جدی و پرتحرک است و نیروهای نظامی جدیدی در آن حضور دارند.
هوش مصنوعی: به جلو برو و در میدان نبرد با شجاعت بجنگ، تو نامدارانی را در آن جمعیت درخشان خواهی دید.
هوش مصنوعی: بدان که وقتی سپاه در حال جنگ است، باید گرداگرد میدان نبرد با اسب خود به دور بپیچید و در مبارزه شرکت کنید.
هوش مصنوعی: پس از آن، به گستهم گفتند که با قارن، در جنگ همکاری کند و همراه او باشد.
هوش مصنوعی: فرمان داد تا اندمان، پسر طوس، به همراه فیل و طبل به هر جایی برود و بگردد.
هوش مصنوعی: آگاه باش که زمانی که فردی در کارهای نادرست خود غرق شده باشد، خداوند دست او را به دلیل بیعدالتیاش کوتاه خواهد کرد. در جایی که کسی به خدا ایمان نیاورده، امیدی به رهایی نیست.
هوش مصنوعی: هیچکس نباید از نعمتهای زندگی محروم باشد و ظلم بر هیچکس نیز جایز نیست.
هوش مصنوعی: دنیا پر از ناراستیهاست و گاومیش برای رسیدن به خورشید در حال تلاش و حرکت است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که سپاه نیاز داشته باشد، آن را از شاه خواستارند و در هر مورد باید از زبان ایشان استفاده شود.
هوش مصنوعی: به هر طرف پیشاپیش نشانهای نمایان شد و سرهایی که به خواب رفته بودند، بیدار شدند.
هوش مصنوعی: کارشناسان و افراد توانا به هر سمت و سویی رفتند و با هوشیاری به جستجوی مسائل و شرایط جهان پرداختند.
هوش مصنوعی: کجا دیدی که کوه، نگهبانی داشت که سپاه را متفرق نکند؟
هوش مصنوعی: لشکر در تمام کوهها، غارها، بیابانها و دشتها به هر سمتی میچرخد و میگردد.
هوش مصنوعی: کسانی که سوار بر اسبها هستند، با بند و زینهایشان همه در کنار هم جمع شدهاند و به سوی جنگ آماده شدهاند.
هوش مصنوعی: هیچکسی از آنها نه بیمی دارد و نه رنجی را با خود به همراه میآورد، زیرا او همچون شاه گنج است.
هوش مصنوعی: در این جمله به ساختن یک فرمانروایی یا سلطنت اشاره دارد که به شکلی عظیم و باشکوه برپا شده است. همچنین، نشانهای از قدرت و مقام آن فرمانروا با نوعی کلاه مخصوص که بر سر دارد، بیان شده است. به طور کلی، توصیف گشایش و شکوه یک اداره یا سلطنت در آسمان را نقل میکند.
هوش مصنوعی: دل انسانهای بدجنس با انسانهای نیکوکار تنها آرزوی جنگیدن را دارد و هیچ خواسته دیگری از آنها ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.