مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - صفت ماهوک رقاص
بس نشاطی و مجلسی طیبی است
عیش را و نشاط را سببی است
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۹
بوطیب آنکه سرد و جفا گفت مر مرا
بگذاشتم که مرد سفیهست و عقربی است
ور زانکه از سفه به همه عمر در جهان
دشنام من دهد چه کنم گرچه مصعبی است
از حرمت علیکم او تا به قد سلف
[...]
حمیدالدین بلخی » سفرنامهٔ منظوم » آغاز کتاب
در رهِ تو که پُر ز بوالعجبی است
راه و دعویی عشق بی ادبی است
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۱۸
تا ظن نبری که راه حق بی ادبی است
یا کار فغان و یا سر سرشغبی است
آداب سماع را نگه باید داشت
ور زانک نگه نداری از بی ادبی است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۵۲ - در بیان آنکه این عالم ذرهایست از آن عالم. زیرا این محدود است و آن نامحدود. و آن عالمها همه انوار و آثار حقاند و قایم بحقاند و از انوار او زندهاند. چون از این عالم محدود بگذری آن عالم نامحدود را که در جوار حق است ببینی واللّه العالم
این جهان سایه ای از آن طوبی است
یا چو برگی ز گلشن عقبی است
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲
مدار صحبت ما بر حدیث زیر لبی است
که اهل هوش عوام اند و گفتگو عربی است
قبول خاطر معشوق شرط دیدار است
به حکم شوق تماشا مکن که بی ادبی است
نکاح دختر رز بود دوش با عرفی
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۳
ز یار لطف نهان خواستن فزون طلبی است
که دل زیاده برد خنده ای که زیر لبی است
به احتیاط سخن در حضور خوبان کن
که خوی سنگدلان آبگینه حلبی است
نمی کنند نظر عارفان به حسن مجاز
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸
سئوال طلعت از آن حضرت ارچه بیادبی است
زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است
نهفته حق رخ و باطل به عشوه جلوهکنان
بسوخت عقل ز حیرت که این چه بوالعجبی است
ز شوق نور حضورش بسوخت دل آری
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸
سئوال طلعت از آن حضرت ارچه بیادبی است
زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است
نهفته حق رخ و باطل به عشوه جلوهکنان
بسوخت عقل ز حیرت که این چه بوالعجبی است
ز شوق نور حضورش بسوخت دل آری
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲
نظر به جوهر اصلی نه زشت مکتسبی است
که عیب زاده تصحیف باده عنبی است
فزود کام دل ما ز نا امیدی ما
فروغ گوهر عاشق زلال تشنه لبی است
شکست خاطر ما خانه زاد خاطر ماست
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱
لبم خموش ز آواز مدعا طلبی است
که مدعا طلبیدن ز یار بیادبی است
حکیم جام جم و آب خضر چون گوید
مراد جام زجاجی و بادهٔ عنبی است
نرنجم ار سخن تلخ گویدم که ز پی
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۳۸ - به شاخ زندگی ما نمی ز تشنه لبی است
به شاخ زندگی ما نمی ز تشنه لبی است
تلاش چشمهٔ حیوان دلیل کم طلبی است
حدیث دل به که گویم چه راه بر گیرم
که آه بی اثر است و نگاه بی ادبی است
غزل به زمزمه خوان پرده پست تر گردان
[...]
عارف قزوینی » دیوان اشعار » دردریات (مطایبهها) » شمارهٔ ۵ - دلاکیه عارف
گفت «سر این سر از بی صاحبی است
ز آن تو پنداری کدو یا طالبی است
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۱۱
که عدو دوست نگردد به خدا گر نبی است
اجنبی اجنبی است
که اگر شیخ خورد گول اجانب صبی است
اجنبی اجنبی است
هر چه گویم تو مگو گفتهٔ زیرِ لبی است
[...]