به شاخ زندگی ما نمی ز تشنه لبی است
تلاش چشمهٔ حیوان دلیل کم طلبی است
حدیث دل به که گویم چه راه بر گیرم
که آه بی اثر است و نگاه بی ادبی است
غزل به زمزمه خوان پرده پست تر گردان
هنوز نالهٔ مرغان نوای زیر لبی است
متاع قافلهٔ ما حجازیان بردند
ولی زبان نگشائی که یار ما عربی است
نهال ترک ز برق فرنگ بار آورد
ظهور مصطفوی را بهانه بولهبی است
مسنج معنی من در عیار هند و عجم
که اصل این گهر از گریه های نیم شبی است
بیا که من ز خم پیر روم آوردم
می سخن که جوان تر ز باده عنبی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عمق تجربه انسانی و چالشهای زندگی میپردازد. شاعر از عطش و نرسیدن به آب حیات سخن میگوید و تلاش برای یافتن معنا و حقیقت را دشوار توصیف میکند. او به وقایع و تأثیرات فرهنگی اشاره میکند و نشان میدهد که چه بسا تلاشهای انسان در برابر سرنوشت یا محدودیتهای خود، بیفایده است. در نهایت، شاعر دعوت میکند تا از تجربیات زندگی و لذتهای آن بهره ببریم، به ویژه از میگفت و شنید در دل شب، که دارای ارزش و عمق خاصی است.
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش ما در زندگی مانند آبی است که به شاخ و برگ آن نمیرسد، و این نشان میدهد که رغبت و طلب ما از زندگی کم است.
هوش مصنوعی: چه بگویم از حال دل خود؟ چه راهی باید در پیش بگیرم؟ زیرا آهی که از دل بر میآید بیاثر است و نگاه کردن به دیگران نیز بیادبانه به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: غزل را با صدای آرامتری بخوان و هنوز صدای ناله پرندگان مثل یک آهنگ زیر لب شنیده میشود.
هوش مصنوعی: کالا و بار ما را حجاز نشینان بردند، اما ما هیچ صحبت نکردیم زیرا دوست ما عربی زبان است.
هوش مصنوعی: درختی که از سرما و رعد و برق اروپا رشد کرده، ظهور پیامبر را بهانهای برای خود میداند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که برای درک من و شخصیت واقعیام، به نشانهها و ویژگیهای فرهنگی هندی و فارسی نگاه نکنید. اصل داستان و حقیقت وجود من از درد و اندوهی ریشه میگیرد که در نیمهشبها به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: بیا تا از شراب کهنهای که از پیرمرد گرفتهام، نوش جان کنیم؛ چرا که این نوشیدنی جوانتر و بهتر از شراب انگور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مدار صحبت ما بر حدیث زیر لبی است
که اهل هوش عوام اند و گفتگو عربی است
قبول خاطر معشوق شرط دیدار است
به حکم شوق تماشا مکن که بی ادبی است
نکاح دختر رز بود دوش با عرفی
[...]
ز یار لطف نهان خواستن فزون طلبی است
که دل زیاده برد خنده ای که زیر لبی است
به احتیاط سخن در حضور خوبان کن
که خوی سنگدلان آبگینه حلبی است
نمی کنند نظر عارفان به حسن مجاز
[...]
سئوال طلعت از آن حضرت ارچه بیادبی است
زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است
نهفته حق رخ و باطل به عشوه جلوهکنان
بسوخت عقل ز حیرت که این چه بوالعجبی است
ز شوق نور حضورش بسوخت دل آری
[...]
نظر به جوهر اصلی نه زشت مکتسبی است
که عیب زاده تصحیف باده عنبی است
فزود کام دل ما ز نا امیدی ما
فروغ گوهر عاشق زلال تشنه لبی است
شکست خاطر ما خانه زاد خاطر ماست
[...]
لبم خموش ز آواز مدعا طلبی است
که مدعا طلبیدن ز یار بیادبی است
حکیم جام جم و آب خضر چون گوید
مراد جام زجاجی و بادهٔ عنبی است
نرنجم ار سخن تلخ گویدم که ز پی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.