گنجور

 
انوری

بوطیب آنکه سرد و جفا گفت مر مرا

بگذاشتم که مرد سفیهست و عقربی است

ور زانکه از سفه به همه عمر در جهان

دشنام من دهد چه کنم گرچه مصعبی است

از حرمت علیکم او تا به قد سلف

هرچ از تبار اوست پلیدست و روسبی است