سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳
بامدادان شاه خود را دیدهام بر مرکبش
مشکپاشان از دو زلف و بوسهباران از لبش
صدهزاران جسم و جانافشان و حیران از قفاش
از برای بوسه چیدن گرد سایهٔ مرکبش
خنجری در دست و «مَن یَرغَب»کنان عیاروار
[...]
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۴ - فی وحدانیة الله تعالی
همه پویندهاند در طلبش
همه جویندهاند روز و شبش
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۴ - در ذکر آنکه پیغمبر ما رحمةً للعالمین است
کرده همزاد با ازل نسبش
گشته همراز با ابد ادبش
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۳۲ - در مناقب امیرالمؤمنین حسینبن علی علیهماالسّلام
مشربِ دین اصالتِ نسبش
منصبِ دین نزاهتِ ادبش
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۱۲ - اندر صفت خوب رویان و شاهدان گوید
روز حیران شود همی ز شبش
بوسه ره گم کند همی ز لبش
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۱۲ - اندر صفت خوب رویان و شاهدان گوید
صورت قهر و لطف خال و لبش
عالم قبض و بسط روز و شبش
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۵ - فی بیان حاله و حسب احواله رحمةاللّٰه علیه
کردی از نیستی به من نسبش
دیو قرآن پارسی لقبش
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۶
در یافتم آخر ز قضا را به شبش
صد بوسه زدم بر لب همچون رطبش
او خواست که دشنام دهد حالی من
دشنام به بوسه در شکستم به لبش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۵ - دعای پادشاه سعید علاء الدین کرپ ارسلان
باد محجوبه نقاب شبش
نور صبح محمدی نسبش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۱ - بردن سرهنگ بهرامگور را به مهمانی
شَبَهِ خال بر عقیق لبش
مُهر زنگی نهاده بر رطبش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۵ - صفت بزم بهرام در زمستان و ساختن هفت گنبد
ترکی از اصل رومیان نسبش
قرةالعین هندوان لقبش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
بود شیرین و چربییی عجبش
کرد شیرین حوالت رطبش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم
رفت و برداشت یک به یک سلبش
دق مصری عمامه قصبش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
گاه رخ بوسه داد و گاه لبش
گاه نارش گزید و گه رطبش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
زر که گوگرد سرخ شد لقبش
سرخی آمد نکوترین سلبش
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۴ - برتری سخن منظوم از منثور
چون به سخن گرم شود مرکبش
جان به لب آید که ببوسد لبش
عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
هر آنکس را که حیدر شد محبّش
طبیب حاذق آمد کلّ طبّش
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
چون دهم شرحش چگویم یا ربش
نیست شیرین هرچه گویم جز لبش
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۵ - الحكایة و التمثیل
دو در از دندان و دو در از لبش
بسته میدارند هر روز و شبش