گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸

 

ز پیمودن راه و رنج شبان

جهانجوی را گیو بد پاسبان

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۱۰

 

مدارید بازار بی‌پاسبان

که راند همی نام من بر زبان

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۲۰

 

همان دیده‌بان دار و هم پاسبان

نگهبان لشکر به روز و شبان

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۸

 

چنین داد پاسخ ورا باغبان

که ای پاک‌دل مرد شیرین‌زبان

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۹

 

بباید به هر گوشه‌ای دیده‌بان

طلایه به روز و به شب پاسبان

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱۰

 

نه روزش طلایه نه شب پاسبان

سپاهش همه چون رمه بی‌شبان

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۴

 

بدو گفت بهرام تیره شبان

که یابد چنین تازه‌رو میزبان

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۲

 

به هند و به چین و ختن پاسبان

نرانند جز نام من بر زبان

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۱

 

طلایه بباید به روز و شبان

مخسپید در خیمه بی‌پاسبان

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۷

 

ازین سان همی رفت روز و شبان

پر از غم دل و ناچریده لبان

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۱

 

پیاده بر آن باره بر دیده‌بان

نگهبان به روز و به شب پاسبان

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۰

 

نبد روز بیکار و تیره شبان

طلایه به روز و به شب پاسبان

فردوسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۰ - پند دادن اثرط گرشاسب را

 

طلایه دلاور کن و مهربان

بگردان به هر پاس شب پاسبان

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۱۶ - پند دادن گرشاسب نریمان را

 

به نوبت ز جاندار وز پاسبان

کسان دار هم گرد و هم مهربان

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳۸ - گردیدن گرشاسب و عجایب دیدن

 

از آهن دری بر سر نردبان

بر او مردی از چوب چون دیده بان

اسدی توسی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۵ - در مدح ابومنصور وهسودان

 

ببین دو زلف پرتابش بران دو عارض تابان

بکردار کف موسی بدو پیچیده بر ثعبان

قطران تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۷