گنجور

اوحدی » جام جم » بخش ۱۲۸ - خطاب به خواجه غیاث‌الدین محمد

 

شب نگاهی درین معانی کن

روز لطفی چنانکه دانی کن

اوحدی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۴ - ایضا فی الموعظه النصیحه

 

روی در ملک جاودانی کن

ترک این کهنه دیر فانی کن

هلالی جغتایی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲

 

به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی کن

حیات خضر خواهی فکر آب زندگانی کن

ز اهل نشأه حرفی یاد دارم جان من بشنو

نشین با شیشه همزانو و می را یار جانی کن

دل مینای می‌باید که باشد صاف با رندان

[...]

وحشی بافقی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

ساعتی ترک گران جانی کن

شوق را سلسله جنبانی کن

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

ساعتی ترک گران جانی کن

شوق را سلسله جنبانی کن

شیخ بهایی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵

 

سبو بیار و پر از آب زندگانی کن

ز جام می طلب عمر جاودانی کن

نگفت جم به فریدون جزین که جور مکن

جهان ز تست دگر هرچه می توانی کن

نشاط طبع حکیمان علاج بیمارست

[...]

نظیری نیشابوری
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲ - در مدح شاه‌جهان

 

به عالم از سر کلک وزارت درفشانی کن

بر اوج قدر دائم کار فیض آسمانی کن

بزرگان را به قدر کاردانی کار می‌افتد

دل بیدار داری مملکت را پاسبانی کن

رضای خلق و خالق چون عنان هرگه به دست آید

[...]

کلیم
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۸

 

رسیده ایم به بزم تو، مهربانی کن

شکفته شو ز می، از چهره گلفشانی کن

به حرف خضر مکن اعتبار در ره عشق

سخن بپرس، ولی خود هر آنچه دانی کن

به آب و رنگ چو گل منت بهار مکش

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸۰

 

خاک ره باش و تماشای تن آسانی کن

خاطر مور به دست آر و سلیمانی کن

ای که در آتشی از درد سر آزادی

چندی از چوب قفس صندل پیشانی کن

ای صبا بلبل ما ذوق تماشا دارد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۴۱

 

به رنگ سرو درین باغ زندگانی کن

بریز بار ز خود، ترک شادمانی کن

گرت هواست که در وصل آفتاب رسی

درین ریاض چو شبنم نظرچرانی کن

مگر به میوه بی خار بارور گردی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۹۵

 

بهار می گذرد، سیر گلستانی کن

به آشیان چه فرو رفته ای، فغانی کن

مباد خیره شود آرزوی خام طمع

به وقت خواب گل بوسه را نشانی کن!

ترا به خلق، تماشاییان شناخته اند

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۶۶

 

بهار می گذرد، سیر گلستانی کن

به آشیان چه فرو رفته ای، فغانی کن

مباد خیره شود آرزوی خام طمع

به وقت خواب گل بوسه را نشانی کن!

ترا به خلق، تماشاییان شناخته اند

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۳۴ - در مذمّت سخن‌ناشناسان

 

خیز چون صبح گل‌فشانی کن

دم ز پیری مزن، جوانی کن

قدسی مشهدی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۰

 

بپوش از هستی خود چشم و عیش جاودانی کن

نشین در کنج خلوتخانه خود کامرانی کن

مده ره در حریم خاص دل وسواس شیطان را

بهر جا پا نهی اطراف خود را پاسبانی کن

رخ خود مهر وقت شام سازد از شفق گلگون

[...]

سیدای نسفی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۶

 

ببر طمع ز زمین، خرقه آسمانی کن

چو مهر، نور به هر ذره میهمانی کن

به بخت تیره ام سرمه هر کجا چشمی است

بیا به دیده درایی و اصفهانی کن

هوای گنج محبت اگر به دل داری

[...]

سعیدا
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۲۰ - علمدار سپاه

 

ز جا خیز و علم بردار و با من هم عنانی کن

به دور خیمه ها اهل حرم را پاسبانی کن

ترکی شیرازی