گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹

 

هرکس که غم ترا فسانه‌ست

دستخوش آفت زمانه‌ست

هرکس که غم ترا میان بست

از عیش زمانه بر کرانه‌ست

تو یار یگانه‌ای و بایست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴

 

تا خرمن آز را دلت پیمانه‌ست

نزدیک تو جز حدیث نان افسانه‌ست

خوش‌باش که یک نیمه مرا در خانه‌ست

در سنبلهٔ سپهر اگر یک دانه‌ست

انوری
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰

 

شاها تویی آنکه از بزرگی

بر سقف سپهرت آستانه‌ست

دست ستم زمانه بکشست

تا دست تو بر سر زمانه‌ست

از دور فلک نصیبه تو

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۴۳

 

در قرب تو گر هست دل دیوانه‌ست

جان را طمع وصال تو افسانه‌ست

چون هرچه که هست در تو می‌باید باخت

سبحان الله! این چه مقامر خانه‌ست

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۲۶

 

دل نیست مرا، یکی مصیبت‌خانه‌ست

جان نیز یکی سوختهٔ دیوانه‌ست

در دارِ فنا چون خبرم نیست ز هیچ

کارم همه یا نظاره یا افسانه‌ست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۱) حکایت شیخ با ترسا

 

اگر یک مویت از ایشان نشان هست

بیابی هرچه در هر دو جهان هست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

چو هر لذت که در هر دو جهان هست

ترا در حضرت او بیش از آن هست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۸ - در فضیلت امیرالمؤمنین حسین علیه السلام

 

هر آن خونی که بر روی زمانهست

برفت از چشم و این خون جاودانهست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۹ - گفتار در رخصت دادن دایه گلرخ را در عشق هرمز و حیله ساختن

 

ببین تا دُرج لعلش دُرفشان هست

کمند عنبرینش دلستان هست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۱ - دگر بار رفتن دایه پیش هرمز

 

فسانه نیست این لیکن بهانهست

فسانه گوی کاین جمله فسانهست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

همی هر غم که در کلّ جهان هست

مرا کم نیست زان و بیش ازان هست

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

گفتند دل تو الز خرد بیگانه ست

دیوانگی او همه شهر افسانه ست

در سلسلۀ زلف تو بستیم او را

خود سلسله دیوانه تر از دیوانه ست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - وله ایضا یمدحه

 

قدر تو مرغ و اخترش دانه ست

رای تو شمع و صبح پروانه ست

دل خصمت میان دام زره

طایرات خدنگ را دانه ست

خصم زنجیر خشم و کین ترا

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲

 

این خانه که پیوسته در او بانگ چغانه‌ست

از خواجه بپرسید که این خانه چه خانه‌ست

این صورت بت چیست‌‌ اگر خانهٔ کعبه‌ست

وین نور خدا چیست اگر دیر مغانه‌ست

گنجی‌ست در این خانه که در کون نگنجد

[...]

مولانا
 
 
۱
۲