ای به همّت بر از فلک جایت
چشم گردون ندیده همتایت
ماه منجوق قبّۀ اعظم
نعل یکران چرخپیمایت
نقشبند و گرهگشای جهان
دانش پیر و بخت برنایت
روز بدخواه تیره از کِلکت
عالم شرع روشن از رایت
کوکب چرخ همچو کوکب کفش
میدهد بوسه بر کف پایت
هرچه مضمون عیبهٔ غیب است
دستمال ضمیر دانایت
در دُرج هزارمیخ فلک
پایمال محلّ والایت
سایبان تو ظّل عرش مجید
بارگاه تو اوج قصر مَشید
ای جهان زیر دست همّت تو
آفرینش طفیل حشمت تو
سبزپوشان عالم ملکوت
ساکنان سواد حضرت تو
نوعروسان کلّههای ضمیر
دستپروردگان مدحت تو
خون گرفتهست چون دل غنچه
جگر آسمان ز شوکت تو
ای به تحقیق، نفس امّاره
گشته مقهور تیغ عصمت تو
چرخ صوفینهاد ازرقپوش
خادم خانقاه همّت تو
للَّهِ الحمد کِاستقامت یافت
کار عالم به یُمنِ دولت تو
خاک بر سر نهاد خصم تو تاک
چرخ پیشت نهاد سر بر خاک
دست راد تو مقصد امل است
خاک پای تو افسر زحل است
هست بر لوح فکرتت محفوظ
هرچه نقش صحیفهٔ ازل است
پیش نور ضمیر روشن تو
دیدهٔ آفتاب با سَبَل است
در میان نَعَم بلیزن بود
خصم پیش تو در قرار الست
قهر تو قهرمان آن خیل است
که کمینه طلیعه زو اجل است
گوهر از بخشش تو طیره شدهست
در خط از دست تو از این قِبَل است
دشمنت چون فسانه بیاصل است
لیک مضروب خلق چون مَثَل است
صرصر انتقام تو خوشخوش
ز آب حیوان برآورَد آتش
ای ضمیر تو عقل را پیوند
وی به جان تو شرع را سوگند
آتش خاطرت درآورده
گردن باد را به خَمّ کمند
آنچنان شد که عار میدارد
آستانت ز آسمانِ بلند
همچو قمری مخالفانِ تو را
طوقدار آمد از عدم فرزند
باز گنجشکوار خصمِ تو را
تا بمیرد دو پا بُوَد در بند
دفع عینالکمال را امروز
خانهٔ دشمنان توست سپند
آخر کار بود خصم تو را
آن ترقّی که کرد روزی چند
آری آری چراغ بیروغن
برفروزد به وقتِ جان کندن
تا جهان رسم دستبرد نهاد
دستبردی چنین ندارد یاد
در پناه تو جان خستۀ ما
بِستَد آخر ز دورِ گردون داد
با حسود تو نیزهٔ سرتیز
به همه مدخلی تن اندرداد
تیغ تا زو ندید بدگهری
به وَقیعت در او زبان ننهاد
گرچه در مغز دشمنت ز غرور
بود دایم قِرانِ آتش و باد
باد بنشست و کشته شد آتش
کآتشِ تیغ آبِ نصرت زاد
برفشاندیم رقعهٔ بازی
دست بردیم و با سری افتاد
دهر حامل ز فتنه در نُه ماه
بار بنهاد و زاد نصرالله
قدر تو مرغ و اخترش دانهست
رای تو شمع و صبح پروانهست
دل خصمت میان دام زره
طایراتِ خدنگ را دانهست
خصم زنجیر خشم و کین تو را
می چه جنباند ار نه دیوانهست؟
دوستان تو را زبهر طرب
همه تن دل شده چو پیمانهست
دشمنان تو را زبهر گریز
همه سر پای گشته چون شانهست
حاسد تو که شاه دونان بود
مات گشتهست زآنکه بیخانهست
هرچه ممکن بُوَد ز فتح و ظفر
ایزدت داد، وقتِ شکرانهست
خوشدلی از تو در همه تنهاست
غمگن اندر جهان رهی تنهاست
تا جهان است صدر عادل باد
فیض جودش چو عدل شامل باد
ای ز تو کام هر دلی حاصل
کام هر دو جهانت حاصل باد
آب چشم حسودت آتشرنگ
هم ز تأثیر شعلهٔ دل باد
بر امیدِ عطا کف آورده
پیش تو بحر، نیز سایل باد
چون کنم قصد عالم قدرت
لامکانم نخست منزل باد
خنجر قهر خصمپیرایت
آبداده به زهر قاتل باد
بکر فکرم ز نفخۀ خلقت
همچو مریم به روح حامل باد
چون زمینت مسخّر است فلک
شاد باش ای ظفر هنیئاً لک



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شاعری به ستایش یک شخص بزرگ و بافضیلت اختصاص دارد. شاعر به ویژگیهای برجسته این فرد اشاره میکند و او را به عنوان کسی که بر فراز آسمانها و زمین حکومت میکند، توصیف میکند. او بر قدرت و عظمت این فرد تأکید میکند و بیان میکند که جهان تحت سلطه و همت او قرار دارد.
شاعر به برکت و نعمتهایی که از این فرد ناشی میشود اشاره کرده و دشمنان او را به تصویر میکشد که در برابر قدرت و قهر او ناتوان هستند. با زبان شعری، شاعر ابراز میکند که این فرد نه تنها با خود، بلکه با دانایی و فضیلتهایش جهان را تحت تأثیر قرار میدهد.
همچنین، امید و آرزوهای خوب برای این فرد و کشورش بیان شده و به شکرگزاری از نعمتهای خداوند میپردازد. به طور کلی، متن نمایانگر احترام و ارادت به شخصی برجسته و تأثیرگذار در جامعه است.
هوش مصنوعی: ای کسی که با تلاش و ارادهات، جایگاهت در آسمان را به نمایش گذاشتهای، چشمان افلاک نیز نتوانستهاند همت و ارادهی تو را ببینند.
هوش مصنوعی: ماه مانند دانههای منجوق بر روی کلهی بزرگ نعل یک دایره است که سفرت را میچرخاند.
هوش مصنوعی: دنیای علم و دانش مانند نقشی زیبا است که مشکلات و پیچیدگیها را برطرف میکند و به تو خوشبختی و همراهی با تجربههای کهن میبخشد.
هوش مصنوعی: در روزی که دشمنان در نظر دارند، جهان به هم ریخته و تاریک میشود، اما دین و اصول اخلاقی همچنان با روشنی و قوت خود، به پیش میروند.
هوش مصنوعی: ستاره آسمان مانند ستارهای که درون کفش است، بر پای تو بوسه میزند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در باطن و حقیقت وجود دارد، به نوعی نشاندهنده قدرت فهم و درک عمیق انسانهاست.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به موضوعی اشاره دارد که نشاندهندهی قدرت و سلطهی یک مقام یا مقامیابی است که در برابر مشکلات و چالشها مقاومت میکند. به عبارت دیگر، این تصویر از استقامت و پایداری در برابر سختیها و فشارهای محیطی حکایت میکند.
هوش مصنوعی: سایهبان تو زیر سایه عرش پر عظمت است و مقام تو بالاترین نقطه کاخ مشید محسوب میشود.
هوش مصنوعی: ای جهان، تو نتیجه تلاش و کوشش تو هستی و آفرینش به خاطر عظمت تو شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: پوشیدهگان سبز پوش از عالم ملکوت، ساکنان و یاران تو در دنیای باطن هستند.
هوش مصنوعی: عروسهایی که در ذهن و خاطرشان فقط تویی و با زیباییهای تو آراسته شدهاند.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر عظمت تو، مانند دل غنچه خون گریه میکند.
هوش مصنوعی: البته! این بیت به معنای این است که نفس و نفس اماره تحت تأثیر و تسلط تیغ پاکی و عصمت تو به تسلیم درآمده است. در واقع، این بیان میکند که شخصیت و ویژگیهای شما آنقدر قوی و والا هست که نفسهای زشت و ناپسند را سرکوب کرده است.
هوش مصنوعی: صوفی در حالی که لباس آبی پوشیده، زندگی خود را وقف خدمت به خانقاه کرده است و حالا همت تو را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: شکر خدا که به برکت وجود تو، کارهای این جهان ریشهدار و پایدار شده است.
هوش مصنوعی: بر سر تو خاک میریزد، زیرا که دشمن تو، چرخ روزگار را بر خاک نهاد.
هوش مصنوعی: دست تو نشانهای از هدفها و آرزوهاست و گرد و غبار پاهای تو نشانهای از بزرگی و مقام برتر است.
هوش مصنوعی: هر آنچه در عالم وجود و سرنوشت نوشته شده، در ذهن و فکر تو به خوبی محفوظ و ثبت شده است.
هوش مصنوعی: در برابر نور روشن ضمیر تو، چشم خورشید هم خجالت میکشد.
هوش مصنوعی: در میان نعمتها، بله، زن دشمنی است که در عهد الست (عهد ازلی) پیش روی تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: عصبانیت تو همچون قهرمانانی است که کمترین نشانههای آنان به مرگ نزدیک است.
هوش مصنوعی: از فضلت، جواهر (خوبی و ارزش) در خط (نوشتار یا سخن) نمایان شده و این نتیجه عمل توست.
هوش مصنوعی: دشمن تو بر خلاف داستانی جذاب و بدون پایه و اساس است، اما مردم در آسیبپذیری و محبوبیت به او مانند یک مثال هستند.
هوش مصنوعی: انتقام تو مانند وزش تند بادی است که از آب حیات شعله ای آتشین برمیافروزد.
هوش مصنوعی: ای درون تو، عقل را به خود نزدیک کن و به جان خود، به قوانین و اصول مذهبی وفادار باش.
هوش مصنوعی: آتش یاد تو گردن باد را به گرما واداشته و در چنگ خود گرفته است.
هوش مصنوعی: به قدری او بزرگ و باارزش شده که دیگر آسمان بلند هم از او شرمنده است.
هوش مصنوعی: شبیه به گنجشک که آوازش را نمیشنوند، دشمنان تو بهدلیل نبودن فرزند، مانند گردنبند به دور گردن تو درآمدهاند.
هوش مصنوعی: به مانند گنجشکی که برای فرار از دشمنش تلاش میکند، تو نیز در اینجا نیاز داری که برای حفاظت از خود مبارزه کنی و از محدودیتها رهایی یابی.
هوش مصنوعی: امروز برای از بین بردن کمالات، خانه دشمنان تو فدای این کار شده است.
هوش مصنوعی: در نهایت، دشمن تو همان پیشرفتی را تجربه کرد که در روزهای گذشته به دست آورد.
هوش مصنوعی: بله، درست است که چراغی که روغن ندارد، در لحظهی آخر عمر میسوزد.
هوش مصنوعی: دنیا تنها یک بار به ما اجازه میدهد که چیزی را از دست بدهیم، اما هرگز فراموش نمیکند که چگونه آن را از دست دادهایم.
هوش مصنوعی: در سایهی حضور تو، جان خستهی ما از زحمات و بلایای دنیا رهایی یافت.
هوش مصنوعی: حسودان همیشه در تلاشند تا به دیگران آسیب برسانند و با دشمنی و کینهورزی خود، به دنبال فرصتی برای ضربه زدن هستند. آنها میتوانند مانند نیزهای تیز در بدن انسان نفوذ کنند و درد و رنج ایجاد کنند.
هوش مصنوعی: تیغ تا او را ندید، به خاطر مقام و منزلتش، زبانش نتوانست از چیزی سخن بگوید.
هوش مصنوعی: هرچند دشمن در دلش پر از غرور است و همیشه به خود میبالد، اما باید مراقب آتش و طوفان باشد که ممکن است به سراغش بیاید.
هوش مصنوعی: باد آرام شد و آتش خاموش گردید، چرا که آب به کمک آمد و آتش را شکست داد.
هوش مصنوعی: ما تلاش کردیم تا ورق بازی را به نفع خود برگردانیم، اما با سر به زمین افتادیم و نتیجه برعکس شد.
هوش مصنوعی: زمانه به مدت نه ماه بار فتنه و آشفتگی را به دوش کشید و در نهایت نصرالله (پیروزی خدا) را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: مقدار و ارزش تو مانند دانهای است که برای پرنده و ستاره اهمیت دارد، و نظر تو مانند شمع و صبح برای پروانه مهم و جذاب است.
هوش مصنوعی: دل دشمن تو در دام تو، مانند پرندگان در چنگال و تیرها در میخ، به دانهای گرفتار است.
هوش مصنوعی: آیا دشمنی که به خاطر خشم و کینهاش زنجیر شده، میتواند تو را دچار تکان و تحرک کند؟ اگرنه، پس او دیوانه است.
هوش مصنوعی: دوستان به خاطر شادی و خوشی تو، همه دلشان مانند پیمانهای پر از عشق و محبت شده است.
هوش مصنوعی: دشمنان، برای فرار از تو، همه به دور تو جمع شدهاند و مانند دندانههای یک شانه در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: حسود تو که شاه دو نان بوده، از اینکه بیخانمان است، دچار حیرت و سردرگمی شده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که ممکن بود از پیروزی و کامیابی به تو عطا شد، اکنون زمان شکرگزاری است.
هوش مصنوعی: خوشحالی و دلخوشی از وجود توست و در میان مردم کسی نیست که به اندازه تو شاداب باشد، اما غم و اندوه در این دنیا فقط مسیر تنهایی را طی میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان برقرار است، امید است که بر کسی که در مقام رهبری و عدالت است، رحمت و بخلای خدا جاری باشد و عدل و انصاف او همگان را در بر بگیرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که از نشاط و شادی، همه دلها را سیراب میکنی، امیدوارم که کامیابیات از هر دو عالم به تو برسد.
هوش مصنوعی: اشکهای حسود تو به رنگ آتش است، زیرا دلش از عشق میسوزد.
هوش مصنوعی: من با امید دریافت بخشش، دستهایم را به دریا دراز کردهام و همچنین نسیم درخواستکنندهای هستم.
هوش مصنوعی: وقتی که تصمیم میگیرم به دنیای بینهایت وارد شوم، نخستین نقطهای که در آنجا قرار دارم، باد است.
هوش مصنوعی: خنجر انتقام دشمن، چهرهات را به زهر کشنده آغشته کرده است.
هوش مصنوعی: ذهن من مانند مریم، از نفخۀ خلقت پاک و دست نخورده است و به نوعی حامل روحی است که به زندگی و خلاقیت میانجامد.
هوش مصنوعی: چون زمین در اختیار توست، آسمان نیز خوشحال است. ای پیروز، به تو تبریک میگویم!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.