نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۳ - داستان دو حکیم متنازع
در طمع آن بود دو فرزانه را
کز دو یکی خاص کند خانه را
عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۹) حکایت پیر زال سوخته دل
چو سوخت از غم دل دیوانهٔ را
نخواهد سوخت آخر خانهٔ را
عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
کاملی گفتست آن بیگانه را
کاخر ای خر چند روبی خانه را
عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
من چه خواهم کرد بی او خانه را
خانه گور آمد کنون دیوانه را
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱
هین در فکن به جام، شراب مغانه را
پرنور کن ز قبلهٔ زردشت خانه را
سرد است، گرم کن ز تف آتش شراب
این هفت سردسیر خراب زمانه را
هرچند ضد یکدگرند این چهار طبع
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶
داد دهی ساغر و پیمانه را
مایه دهی مجلس و میخانه را
مست کنی نرگس مخمور را
پیش کشی آن بت دردانه را
جز ز خداوندی تو کی رسد
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹
پیش کش آن شاه شکرخانه را
آن گهر روشن دردانه را
آن شه فرخرخ بیمثل را
آن مه دریادل جانانه را
روح دهد مرده پوسیده را
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷ - خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک
گفت ای شه خلوتی کن خانه را
دور کن هم خویش و هم بیگانه را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷ - بسته شدن تقریر معنی حکایت به سبب میل مستمع به استماع ظاهر صورت حکایت
بشنو اکنون صورت افسانه را
لیک هین از که جداکن دانه را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹۱ - بیان آنک هر حس مدرکی را از آدمی نیز مدرکاتی دیگرست کی از مدرکات آن حس دگر بیخبرست چنانک هر پیشهور استاد اعجمی کار آن استاد دگر پیشهورست و بیخبری او از آنک وظیفهٔ او نیست دلیل نکند کی آن مدرکات نیست اگرچه به حکم حال منکر بود آن را اما از منکری او اینجا جز بیخبری نمیخواهیم درین مقام
گر نبودی چشم دل حنانه را
چون بدیدی هجر آن فرزانه را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹۷ - شرح کردن موسی علیهالسلام آن چهار فضیلت را جهت پای مزد ایمان فرعون
که حجاب گنج بینی خانه را
مانع صد خرمن این یک دانه را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۳ - متوفی شدن بزرگین از شهزادگان و آمدن برادر میانین به جنازهٔ برادر کی آن کوچکین صاحبفراش بود از رنجوری و نواختن پادشاه میانین را تا او هم لنگ احسان شد ماند پیش پادشاه صد هزار از غنایم غیبی و غنی بدو رسید از دولت و نظر آن شاه مع تقریر بعضه
دام را بدران بسوزان دانه را
باز کن درهای نو این خانه را
حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۵ - حکایت
گفت هست این پیر صاحب خانه را
آن پسر و او شوهر این دردانه را
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹
باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را
از کجا کردم نگاه آن شکل قلاشانه را
گاه گاه، ای باد، کانجاهات می افتد گذر
ز آشنایان کهن یادی ده آن بیگانه را
هر شب از هر سوی در می آیدم در دل خیال
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۸۵ - جواب نامه فغفور چین به سام
چراغ ارچه روشن کند خانه را
برافروزد ایوان و کاشانه را
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۳۳ - کشتی گرفتن سام با شاپور
بگفت و ببخشید دیوانه را
که او شیفته بود جانانه را
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴
محتسب گوید: که بشکن، ساغر و پیمانه را
غالباً دیوانه می داند، من فرزانه را
بشکنم صد عهد و پیمان، نشکنم پیمانه را
این قدر تمیز هست، آخر من دیوانه را
گو چو بنیادم می و معشوق ویران کردهاند
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸
میکشد عشق تو سوی خود دل دیوانه را
هست سوزی کو به شمعی میکشد پروانه را
سیل چشمم رفت و ویران کرد بنیاد دلم
چون ز درد و غم نگه دارم من این ویرانه را
میل خالت دارم و اندیشهام از زلف توست
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹
ساقی بیار جام شراب مغانه را
مطرب نکو بزن غزل نو ترانه را
پایان مباد دور قدح را که زیرکان
پایان ندیدهاند جفای زمانه را
واعظ مگو که مست نیابد قبول یار
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۷
رخنه کردی دل به قصد جان من دیوانه را
دزد آری بهر کالا می شکافد خانه را
تخم مهر خال او در دل میفکن ای رقیب
بیش ازین ضایع مکن در سنگ خارا دانه را
خیز گو مشاطه کاندر زلف مشکینت نماند
[...]