گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹

 

حکیمان را چه می‌گویند چرخ پیر و دوران‌ها

به سیر اندر ز حکمت بر زبان مهر و آبان‌ها

خزان گوید به سرماها همین دستان دی و بهمن

که گویدشان همی بی‌شک به گرماها حزیران‌ها

به قول چرخ گردان بر زبان باد نوروزی

[...]

ناصرخسرو
 

خواجه عبدالله انصاری » طبقات الصوفیه - امالی پیر هرات » بخش ۱۷۰ - علی بن احمد الحنظلی

 

سامرت صفو صبابتی اشجانها

خوف الهوی و غلبها نیرانها

خواجه عبدالله انصاری
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۷۷ - ساختن چند شهر در کوه طارق

 

بیاراست و آن گه شبستانها

ببستند آذین در ایوانها

ایرانشان
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - این توحید به حضرت غزنین گفته شد

 

ای در دل مشتاقان از عشق تو بستان‌ها

وز حجت بی‌چونی در صنع تو برهان‌ها

در ذات لطیف تو حیران شده فکرت‌ها

بر علم قدیم تو پیدا شده پنهان‌ها

در بحر کمال تو ناقص شده کامل‌ها

[...]

سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹

 

ای غارت عشق تو جهان‌ها

بر باد غم تو خان و مان‌ها

شد بر سر کوی لاف عشقت

سرها همه در سر زبان‌ها

در پیش جنیبت جمالت

[...]

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح شمس الدین ابوالفتح نطنزی

 

ای مهر تو در میان جان‌ها

وای مهر تو بر سر زبان‌ها

قدر تو گذشته از فلک‌ها

صیت تو فتاده در جهان‌ها

قاصر ز ثنای تو زبان‌ها

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة و العشرون - فی المعزم

 

عاشقان بنی اندر آن حضرت

عدد ریگ در بیان‌ها

همه را در ره هوی دل‌ها

همه را در کف وفا جان‌ها

رنج گشته به جمله راحت‌ها

[...]

حمیدالدین بلخی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۱۵۶ - ۴۸ - النوبة الثالثة

 

در ذات لطیف تو حیران شده فکرت‌ها

بر علم قدیم تو پیدا شده پنهان‌ها

در بحر کمال تو ناقص شده کامل‌ها

در عین قبول تو کامل شده نقصان‌ها

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷- سورة الاعراف‏ » ۵ - النوبة الثالثة

 

مشتاق تو در کویت از شوق تو سرگردان

از خلق جدا گشته خرسند بخلقانها

از سوز جگر چشمی چون حلقه گوهرها

وز آتش دل آهی چون رشته مرجانها.

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۹۷- سورة القدر- مکیة » النوبة الثالثة

 

مشتاق تو در کویت، از شوق تو سرگردان

از خلق جدا گشته، خرسند بخلقانها

از سوز جگر چشمی، چون حلقه گوهرها

وز آتش دل آهی، چون رشته مرجانها

میبدی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

نظاره کنان به روی خوبت

چون درنگرند از کران‌ها

در روی تو روی خویش بینند

این است تفاوت نشان‌ها

خاقانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

بلی هست آزموده در نشان‌ها

که هر کش دل جهد بیند زیان‌ها

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی

 

در آن ساعت که باشد نَشْوِ جان‌ها

گل تسبیح روید بر زبان‌ها

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی

 

به دور افتادگان از خان و مان‌ها

به واپس‌ماندگان از کاروان‌ها

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۹ - پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو

 

نهاده توده توده بر کرانها

ز یاقوت و زمرد نقل دانها

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۰ - در یاد کردن دوره زندگی پس از مرگ

 

ز تو گر باز پرسند آن نشان‌ها

نیاری هیچ حرفی یاد از آنها

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۳ - چگونگی رفتن جان از جسم

 

دگر ره باز پرسیدش که جان‌ها

چگونه بر پرند از آشیان‌ها

نظامی
 

عطار » اسرارنامه » بخش چهارم » بخش ۱ - المقالة الرابعه

 

چو نور دیده باشد آسمان‌ها

نباشد چون چنین‌ها آنچنان‌ها

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

چو در خونابه می‌گردند جانها

چه برخیزد ز بوده استخوانها

عطار
 
 
۱
۲
۳
۹