دگر ره گفت «بعد از زندگانی
به یاد آرم حدیث این جهانی»
جوابش داد پیرِ دانشآموز
که «ای روشنچراغِ عالمافروز
تو آن نوری که پیش از صحبت ِ خاک
ولایت داشتی بر بام افلاک
ز تو گر باز پرسند آن نشانها
نیاری هیچ حرفی یاد از آنها
چو روزی بگذری زین محنتآباد
از آن ترسم کز این هم ناوری یاد
کسی کاو یاد نارد قصهٔ دوش
تواند کردن امشب را فراموش»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده به یادآوری تجربیات دنیوی و زندگی پس از مرگ میپردازد. او از پیر دانشآموز میپرسد که آیا در آن دنیا نیز میتوان به یاد داستانها و نشانههای این زندگی بود؟ پیر با نوری که دارد، به او یادآوری میکند که او پیش از ورود به دنیا، نور و آگاهی داشته و در آن دنیا نیز نخواهد توانست به جزئیات این زندگی تکیه کند. او همچنین هشدار میدهد که ممکن است در روزگار دیگر، آدمی، یاد و خاطرات این زندگی را فراموش کند.
هوش مصنوعی: شخصی دیگر میگوید: «پس از مرگ، به یاد میآورم که در این دنیا چه تجربیاتی داشتهام.»
هوش مصنوعی: پیر دانا به او گفت: «ای نور روشن کننده جهان»
هوش مصنوعی: تو نوری هستی که پیش از آنکه با خاک سر و کار داشته باشی، در آسمانها درخشان بودی.
هوش مصنوعی: اگر از تو درباره آن نشانهها بپرسند، هیچ حرفی از آنها را به یاد نخواهی آورد.
هوش مصنوعی: شبی که از این دنیای پر از درد و رنج بگذری، نگرانم که فراموش کنی حتی این دشواریها را.
هوش مصنوعی: اگر کسی یاد نکند داستان شب گذشته را، میتواند امشب را فراموش کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.