بشیراز، که از بوعلی رودباری شنیدم این ابیات که وی گفته است
سامرت صفو صبابتی اشجانها
خوف الهوی و غلبها نیرانها
شیخ ابو منصور معمر بن احمد الاصفهانی «معمر باصفهان بوده» شیخ سپاهان سید بوده، و امام بعلوم ظاهر و علوم حقایق یگانهٔ مشایخ در وقت خود، حنبلی مذهب «سنی»
شیخ الاسلام گفت «کی ازین مقاماتها» که کردهاند، هیچکس از وی به نکرده است، کی بیشتر حکایات میکنند و سخن صوفیان از وجود و ذوق و دیدار باید گفت نه از حکایت. ویرا سخن است «سخن گوید» نیکو، صاحب تصانیف است، کتاب نهج الخاص کرده درین باب، و کتاب اربعین صوفیان، سخت نیکو، و کتاب غربت، و در کتاب غربت حکایت کند از مردی که گفت:٭ وجدنا اصحاب الغایات فی هذا الامراً فراداً. و در کتاب نهج الخاص گوید: که اخلاص در سه چیز است در توحید و در احوال و در افعال. تنک وقت بود، شیخ احمد کوفانی٭ ویرا دیده بود. ویرا گفتم: که از وی هیچ حکایت یاد داری؟ گفت نه، اما روزی در میان سخن میگفت که: الفقیر عزیز. ویرا گفتم: تمام بود. یک سخن از پیر، وی گفت کی میخواهم که کتاب نهج الخاص از وی بشنوم، وی گفت: جر کراست و اکنون وقت تنگ است ترا اجازت دادم.
شیخ الاسلام گفت: کی بومنصور و معمر گوید: که قیاس کردن بر پیغامبر نه روا بود، که خلق در فتنه میروند، و ایشان در عصمت.
شیخ الاسلام گفت: که شیخ باحامد دوستان بمرو بوده. من یک تن دیدهام، که وی را دیده بود حمد چشتی، وقتی دیگر گفت که احمد چشتی گفت: که بوسعد مالینی گفت، و این درستتر است کی بوسعد مالینی او را دیده بود، از وی پرسیدند: متی تسقط الحشمة؟گفت. اذا قدمت الصحبة سقطت الحشمة.
شیخ الاسلام گفت: که حشمت چیزیست میان هیبت و وحشت که صحبت قدیم شود وحشت برخیزد، هیبت بماند. و شیخ الاسلام بوسعد مالینی دیده بود اما نشناخته بود که طفل بود و کسی تعریف نکرده بود.
مگر آنار میگفت و اللّه اهعلم. و گفت کی احمد چشتی گفت: که با حامد دوستان در مرو بر دکان نشسته، و وقتی گفت: که چشتی گفت: که بوسعید مالینی گفت» وی بر دکان نشسته بود. سقاء بیامد، آب فراوی داد، ساعتی آب در دست نگاه داشت سقاء گفت ای شیخ! چرا نمیخوری؟ گفت: مگسی آب میخورد، صبر میکردم، تا وی آب خورد، که دوستان او بزحمت چیزی نخورند.
شیخ الاسلام گفت: کی اولیاء اللّه ده کار نکنند به حیلت نزنید، و بشتاب نگویند، و بزحمت نخورند، و بافتاده نه تیر پرستند وبر خصمی کسی نجنبند، و بمزد کار نکنند، و خاطر ایشان از کام فراتر نباشد، و از ورزیدن نوبت باز نپردازند، و برخدای عز و جل چیزی بر نگزینند، و «بیهوده» بقهقه نخندند، و چون خندند بتبسم خندند.
شیخ الاسلام گفت: که بزحمت خوردن آن بود، کی چیزی میخوری بر مهینه ایثار میکنی ظاهر، تا وی طیره میبود، و آنک خود فراوان خوری و بیش، خود شره بود یا ایثار پنهان کن یا میانهخور.
شیخ الاسلام گفت: که استاد بوعلی دقاق زبان وقت بود بنشاپور، و پسینهٔ گویندگان مشایخ بود، توفی بنشاپور فی القعده سنه خمس و اربعائه شیخ الاسلام گفت: که وی هر سال بجائی رفتی بشهری دیگر آخر باز آمدی استاد بوالقاسم قشیری داماد وی بود و شاگرد وی و مجالس وی جمع کرده بود «و سخنان وی بسیار داشت» و دقاق را شوری بود و گرم بود وی گفتی: که میباید بخیابان هری کوک کنم یعنی بانگ کنم، در کار هایو کان دور فرا بود ویرا گفتند در برابر آن نعرهٔ باز زدی.
شیخ الاسلام گفت: که ویرا پرسیدند: کی این چیست؟ ما خلق النار الا تکریمأ گفت آنرا دوزخ آفریدهاند تا سردکان مادر آید، پس کرم است تو حاصل نگاه دار.
شیخ الاسلام گفت: که در علم تصوف بهشت بمکر آفریدهاند و دوزخ بخشم. دوزخ نیافریدهاند مگر آنرا که بگفت، و بهشت بیافرید تا هر که باو نرسید در بهشت آویزد، پس مکر است حاصل نگاه دار یا آنکه صحبت او نیاود دران مشغول گردد.
شیخ الاسلام گفت: که شیخ عمو مرا گفت: که در مجلس دقاق بودم کسی از نزول پرسید، جواب داد باین بیت.
خلیلیها ابصرتما اوسمعتما
با کرم من مولی یمشی الی عبد
اتی زایراً من غیر وعدو قال لی
اصونک عن تعلیق قلبک بالوعد
بوعلی دقاق گوید: کی مدعی بینید دامن ازو در واخ دارید، که معنی داران و محققان برفتند. بوعلی دقاق گوید: که طلب خوشتر از یافت.
شیخ الاسلام گفت: کی دریافت صدمتست و فنا و همه خواری و لذت درطلب است و انشد:
فما فیجمعنا الا الاصطلام
و فی تفریقنا حسن و طیب
و گفت: کی حق ایذر است، یا عارف انوست یافت در ستست، تفسیر بروست، موجود یگانه است، آن دوم بهانه است صوفی نه در صف عالم است و نه در کنار آدم است و از خاندانیست، که لقب آن عدم است. صوفی در پیراهن چون پیراهنست برو، نه او ازان، و نه آن ازو نام آن برو، و آن نام بهانه برو، او که ازین کار بوی بیافت او ازو پاک بستدند، و تلبیس ببهانهٔ تقدیس در با او نهادند.
درویشی مرا گفت: که از دقاق شنیدم که این دو بیت میخواند:
یا احسن من دینار
اذا نقش بسم اللّه
و یا احسن من دیباج
اذا لبس بیت اللّه
یقول العاشق المسکین
هذا امن قضاء اللّه
شیخ الاسلام گفت: کی بوالحسن خبازی معلم فرامن گفت «گفت» که از بوعلی دقاق شنیدم کی میگفت: رایتک فاشهیک بعت نفسی واشتریتک
شیخ الاسلام گفت: کی دوستی بانکار پرورند، مترس! دوستی بملامت پرورند و بانکار منکران آب دهند، در کوی غیرت بپرورند، و از کشتهٔ وی دیت خواند، تا آزادگان مانند، ومنکران گریزند.
شیخ الاسلام گفت: که «بوعلی دقاق»: ار هر که میرد کنند بروید، باز نیائید، میدان خالی مانید شیخ الاسلام گفت: نه رداست ناز است، و از آی که این قصه دراز است.
شیخ الاسلام گفت: کی بوعبداللّه جلا٭ گوید: کی در مسجد ذوالحلیفه بودیم، احرام میگرفتیم و لبیک میزدیم، جوانی بود، میزارید و مینمییارم گفت: میترسم که مرا گوید: لابیک. هم ان میگفت وقت رفتن آمد او را گفتم: ای جوان! آخر بسر نشود بگوی! گفت: نمییارم گفت. گفتم من بگویم تو بمن بگوی. گفت: نیک ایذ من گفتم: لبیک اللهم لبیک، آن جوان برآورد گفت: لبیک اللهم لبیک زعقهٔ بزد و جان بداد.
شیخ الاسلام گفت:کی کافر شدن نخود خانهٔ کورفیدن است بازو فادوستی در دوستی برفتن است، و خواندن او را بجان اجابت کردن است: و لو قلت لیمت مت و سمعاً و طاعة و قلت لداعی الموت اهلا و مرحباً
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به نقل از برخی شخصیتهای بزرگ صوفیانه و دینی میپردازد، از جمله شیخ ابو منصور معمر بن احمد اصفهانی و بوعلی دقاق. نویسنده به ابیات شاعرانه، نقل قولها و تفسیرهای مربوط به زندگی و آموزههای عرفانی این شخصیتها اشاره میکند.
مفاهیم کلیدی شامل اهمیت توحید، اخلاص در اعمال و احوال، و درک عمیق از تصوف و ارتباط با خداست. همچنین، اشاره به این دارد که دوستان خدا (اولیاء) نباید درخواستی از دیگران داشته باشند و زندگی آنها باید با تواضع و ایثار باشد.
شیخ الاسلام همچنین به برخی حکایات و ارتباطات شخصیتهای دینی و صوفی اشاره میکند و تأکید میکند که حقیقت و مکر در زندگی صوفیانه وجود دارد. این متن در نهایت به علاقة عارفان به خدا و عدم تمسک به ادعاهای دنیوی میپردازد.
هوش مصنوعی: در شیراز، از بوعلی رودباری شنیدم که این اشعار را سروده است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و شگفتی از احساسات عاشقانه اشاره میکند. او به این موضوع میپردازد که عشق ممکن است باعث ترس و اضطراب شود، در حالی که همچنین حس زیبایی و لذت را به دنبال دارد. شعلههای عشق ممکن است آتشین و سوزاننده باشند، اما در عین حال، احساس آرامش و دلنشینی را نیز به همراه دارند. شاعر این تعادل میان لذت و ترس را به تصویر میکشد و نشان میدهد که عشق یک تجربه چندوجهی است که هم میتواند دل را شاد کند و هم باعث نگرانی گردد.
هوش مصنوعی: شیخ ابو منصور معمر بن احمد اصفهانی، که به معمر باصفهان شهرت دارد، از شخصیتهای برجسته مذهبی بوده و در اصفهان زندگی میکرد. او از علماء بزرگ زمان خود به شمار میرفت و در زمینههای علوم ظاهری و حقایق دینی، مقام ویژهای داشت. او حنبلی مذهب و از اهل سنت بود.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که هیچ فردی به اندازهی او در این مقامات موفق نبوده است و افرادی که بیشتر به نقل داستانها میپردازند باید به جای حکایت، از وجود، ذوق و دیدار سخن بگویند. وی به داشتن آثار نیکو اشاره کرد و کتابهایی چون «نهج الخاص»، «اربعین صوفیان» و «غربت» را ذکر کرد. در کتاب «غربت» داستان مردی روایت شده که گفت: «ما دوستانی را در این کار تنها یافتیم». در کتاب «نهج الخاص» نیز به این موضوع اشاره شده که اخلاص در سه چیز خلاصه میشود: توحید، احوال و افعال. در زمان کمی که شیخ احمد کوفانی او را دیده بود، سوال کردم که آیا از او داستانی به یاد دارد؟ او پاسخ داد که نه، اما یک بار در حین صحبت گفته بود: «فقیر عزیز است». وقتی گفتم این کافی است، او به من گفت که میخواهد کتاب «نهج الخاص» را از او بشنود و افزود که وقت کم است و به من اجازه داد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد: که بومنصور و معمر گفتهاند: قیاس کردن بر پیامبر جایز نیست، زیرا مردم دچار فتنه میشوند و ایشان معصوم هستند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که شیخ باحامد دوستانی در مرو داشته است. او گفت که شخصی را دیده بود که حمد چشتی او را میشناخت. در یک موقعیت دیگر، احمد چشتی اشاره کرد که بوسعد مالینی درباره او صحبت کرده است و این موضوع صحیحتر به نظر میرسد زیرا بوسعد مالینی او را دیده بود. از او پرسیدند: "حجب و حیا چه زمانی از بین میرود؟" و او پاسخ داد: "زمانی که رفاقت و دوستی آغاز شود، حیا از بین میرود."
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که حشمت حالتی است میان هیبت و وحشت. وقتی صحبت از گذشته به میان آید، وحشت به وجود میآید ولی هیبت باقی میماند. همچنین، شیخ الاسلام بوسعد مالینی را دیده بود، اما او را نشناخته بود، زیرا در آن زمان بچه بود و کسی هم او را تعریف نکرده بود.
هوش مصنوعی: یک روز آنار گفت: "خدا بهتر میداند". او سپس توضیح داد که در مرو، احمد چشتی با حامد و دوستانش نشسته بودند. چشتی گفت که بوسعید مالینی نیز آنجا بود. در این میان، یک سقاء آمد و آب آورد. او آب را در دست خود نگه داشت و سقاء از او پرسید: "ای شیخ! چرا نمیخوری؟" او پاسخ داد که مگسی آب میخورد و او منتظر بود تا مگس آب را بخورد تا دوستانش بتوانند به راحتی چیزی بخورند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود که اولیاء الهی ده کار انجام نمیدهند: هیچ وقت به حیله نمیزنند، به سرعت عمل نمیکنند، زحمت نمیکشند، به تیری که به آنها نمیرسد امید ندارند، به کسی آسیب نمیزنند، به مزد کار نمیکنند، خیالشان از آنچه در دست دارند فراتر نمیرود، از تمرین و تلاش باز نمیمانند، از خداوند هیچ چیزی را برای خود انتخاب نمیکنند، بیدلیل نمیخندند و اگر بخندند، فقط با لبخند است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: سختی کشیدن در خوردن به این معناست که وقتی چیزی میخوری، باید به دیگران نیز توجه کنی و در واقع از منافع خود بگذری. این در حالی است که اگر خودت زیاد بخوری و بیش از حد لذت ببری، در آن صورت نشاندهنده خودخواهی توست. بنابراین یا باید ایثار را به طور پنهان انجام دهی یا اینکه به اندازه معقولی بخوری.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که استاد بوعلی دقاق در زمان خودش شخصیت مهمی در شهر نیشابور بود و از جمله سخنوران برجسته محسوب میشد. او در سال 445 هجری در نیشابور درگذشت. شیخ الاسلام گفت که او هر سال به شهری دیگر سفر میکرد و سپس به نیشابور باز میگشت. استاد ابوالقاسم قشیری نیز داماد و شاگرد او بود و مجالس او پر از دانش و سخنان آموزنده بود. دقاق شخصیتی پرشور و باانرژی داشت و به شوخی گفته بود که باید به خیابان هری صدای بلندی بدهم. او مشهور بود که در کارهایش بسیار دوراندیش بود و وقتی به او گفتند که در برابر صدای او پاسخ داده شده، به آن واکنش نشان داد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت که از او پرسیدند: این چه چیزی است؟ او پاسخ داد که آتش را فقط برای احترامی خاص آفریدهاند. سپس افزود که دوزخ به وجود آمده است تا کسانی که از گناه دوری میکنند از آن محفوظ بمانند، بنابراین سزاوار است که کرامت انسان حفظ شود.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت که در علم تصوف، بهشت بر اساس فریب و مکر خلق شده و دوزخ از روی خشم. دوزخ فقط به خاطر آنچه گفته شده، ایجاد شده و بهشت برای این آفریده شده است که هر کسی که نتواند به آن برسد، در بهشت دچار فریب و توهم شود. پس نتیجه این است که یا باید به دقت و حواس جمعی پرداخته شود یا اینکه از صحبتهای او دوری کرد و در کارهای دیگر مشغول شد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که شیخ عمو به او گفت: در مجلسی که در آنجا دقاق (نوعی شغف یا کارگاه) بودم، کسی از مسئله نزول سوال کرد و او این بیت را به عنوان پاسخ مطرح کرد.
هوش مصنوعی: خلیلیها، آیا شما او را دیدید یا صدایش را شنیدید؟ با کرم و لطف من، آقایی که به سمت بنده میآید.
هوش مصنوعی: شما به دیدار من آمدهاید بدون وعدهای؛ بنابراین به شما میگویم که دل خود را به وعدهها وابسته نکنید.
هوش مصنوعی: بوعلی دقاق میگوید: اگر مدعی را مشاهده کنید که دامنش را از او میکشید، بدانید که اهل علم و تحقیق رفته و نیامدهاند. او همچنین بیان میکند که جستجو و طلب کردن، از پیدا کردن چیزی لذتبخشتر است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: کی کسی بود که دریافت کند که آسیب و فنا و همه ذلت و لذت در طلب کردن است و این را به خوبی احساس کند؟
هوش مصنوعی: در میان ما تنها عمل زشت و ناپسند وجود دارد و در جداییمان زیبایی و خوبی وجود دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از شخصی به میان آمده که در جستجوی حقیقت است و میگوید که شناخت عارفانه و درک عمیق از موجودی یگانه نیاز دارد. او تصریح میکند که صوفی نه در زمره عالمان قرار دارد و نه در کنار آدمیان، بلکه از خانوادهای است که به عدم شهرهاند. این صوفی مانند لباس است که فاقد هویتی مستقل از خود است. او به تلاشی بیفایده در جستجوی درک حقیقی مشغول است و از نامها و عناوین بیهودهای که به او نسبت داده میشود، آزادی نمییابد. در نهایت، این صوفی که از این دست مسائل بیخبر است، به یک نوع تحیر و سردرگمی دچار شده است.
هوش مصنوعی: درویشی به من گفت که از دقاق شنیدهام که این دو بیت را میخواند:
هوش مصنوعی: یا بهتر از دینار، زمانی که نام خدا بر آن نقش بسته باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و لطافتی اشاره دارد که در داخل خانه خدا وجود دارد. وقتی که انسان در این مکان مقدس قرار میگیرد، احساس میکند که در بهترین و زیباترین حالت ممکن قرار دارد. به عبارت دیگر، حضور در خانه خدا باعث میشود که فرد حس و حال خاص و شگفتانگیزی را تجربه کند.
هوش مصنوعی: عاشق بیچاره میگوید که این وضعیت سرنوشت الهی است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: بوالحسن خبازی معلم فرامن از بوعلی دقاق نقل کرد که او میگفت: «تو را با روح خود خریدم و تو را خریدهام.»
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام میگوید: دوستی با کسانی که دست به کارهای ناپسند میزنند، نترس! دوستی با کسانی که ملامت را به جان میخرند و منکران را در دل خود جای میدهند، در عرصه غیرت شکل میگیرد. و همچنین از آن کشته، دیهای خوانده میشود تا آزادگان را مانند خود نشان دهند و منکران از آن دور شوند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: «بوعلی دقاق» معتقد بود که اگر کسی مورد بیاحترامی قرار بگیرد و برگردد، در واقع میدان را برای دیگران خالی گذاشته است. شیخ الاسلام افزود که این موضوع به جایی نمیرسد و داستان بسیار پیچیده و طولانی است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: بوعبدالله جلا با اشاره به خاطرهای گفت: در مسجد ذوالحلیفه بودیم و احرام میگرفتیم و لبیک میزدیم. جوانی آنجا بود که میگفت: میترسم که به من بگویند لبیك. وقتی زمان رفتن فرا رسید، من به او گفتم: ای جوان! چرا نمیگویی؟ او پاسخ داد: نمیگویم. من گفتم اگر من بگویم، تو نیز بگو. او گفت: بسیار خوب. من گفتم: لبیک اللهم لبیک و جوان نیز این جمله را تکرار کرد و ناگهان به شدت فریاد زد و جانش را از دست داد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: کسی که از دین خارج شود مانند حالتی است که در خانهٔ تاریکی زندگی کند. دوستی واقعی نیاز به تلاش و حرکت دارد، و برای پاسخ به دعوت او باید با جان و دل آماده باشیم. حتی اگر به من بگویند که بمیر، من با کمال میل آن را میپذیرم و با شادی آن را استقبال میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.