ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۵
بزیر قبهٔ تقدیس مست مستانند
که هر چه هست همه صورت خدا دانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام
کریمان مر ضعیفان را نرانند
بخاصه چون به زاریشان بخوانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را
دگر این مردمان کاندر جهانند
همه چون من مر او را بندگانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
درین اقلیم آن دفتر بخوانند
بدان تا پهلوی از وی بدانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
مهان و زیرکان آن را بخوانند
بدان تا زان بسی معنی بدانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
به تو داده زن از تو چون ستانند
مگر ایشان که ارز تو ندانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
به نام او را همه کس شاه خوانند
جز او شاه دگر باشد ندانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
پس آنگه هر دو از هم دور مانند
رسیدن را به هم چاره ندانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
و گر راز مرا مردم بدانند
همه کس تخم مهرم برفشانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
زبان هر چند سست و نا توانند
دل آرای دلیران جهانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن
بدین سر چون کسان من بدانند
مرا زان پس چه گویند و چه خوانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
بدان تا کهتر و مهتر بدانند
کجا در ویس و رامین بدگمانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
بسا روزا که نام ما بخوانند
خردمندان شکفت از ما بمانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
ندانست ایچ کس کایشان بمانند
دگر ره نامه روزی بخوانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
سپاهم گر کهان و گر مهانند
همه یکسر مرا نامرد خوانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
ز گیتی بد گمان چون تو ندانند
همی جز نا جوانمردت نخوانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
فسان ما همه گیتی بخوانند
یکایک خوب و زشت ما بدانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
ببخشایند چون حالم بدانند
به نیکی بر زبان نامم برانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۵ - پاسخ دادن ویس رامین را
تو نشنیدی که دو دیو ژیانند
همیشه در تن مردم نهانند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
به شب انده گسارم اخترانند
که چون بینم به دندان تو مانند