گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۹

 

و دیگر که از شهر ارمان شدند

به کینه سوی زابلستان شدند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱۱

 

همه با سنان سرافشان شدند

ابا جوشن و گرز و خفتان شدند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸

 

چو ترکان به نزدیک پیران شدند

چنان خسته و زار و گریان شدند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱

 

سپه سربسر پیش خاقان شدند

ز کاموس با درد و گریان شدند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۱ - سخن دقیقی

 

همه کس مر او را به فرمان شدند

بدان در جهان پاک پنهان شدند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۶

 

دو پتیاره زین گونه پیچان شدند

ز تیغ یلی هر دو بیجان شدند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱

 

همه یکسر از بیم پیچان شدند

ز هول شهنشاه بیجان شدند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۹

 

همه زیردستانش پیچان شدند

فراوان ز تندیش بیجان شدند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۲

 

پراکنده گشتند و مستان شدند

وز آنجای هرکس به ایوان شدند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۲

 

بسی پهلوانان که بیجان شدند

زن و کودک خرد پیچان شدند

فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۷ - رهایی یافتن گلشاه

 

ز تیمار وز غم غریوان شدند

غریوان همه زانده جان شدند

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۳ - زاری کردن ورقه

 

ز تیمار چون برگ لرزان شدند

وز آن کردهٔ خود پشیمان شدند

عیوقی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲۱ - داستان قباد

 

همه شهر از آن درد بریان شدند

به فریاد نزد نریمان شدند

اسدی توسی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۵ - گرفتن فرامرز،رای هندی را به کمند

 

یکی بهره زیشان گریزان شدند

زبیم فرامرز بی جان شدند

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۴ - خوان اول کشتن فرامرز،شیران را

 

می چند خوردند و شادان شدند

به یاد یل پور دستان شدند

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۳ - داستان سه فرزانه

 

زگفتار او هرسه گریان شدند

وزآنجا سوی شاه ایران شدند

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۲ - آگاه شدن شهریار از مکر و دستان شیرافکن گوید

 

سه روز اندرون قلعه مهمان شدند

ز می خرم و شاد و خندان شدند

عثمان مختاری
 
 
۱
۲
۳
۴