فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
به رامین شد مرو را مژدگان برد
که شاخ بخت سر بر آسمان برد
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲
تا لب تو آنچه بهتر آن برد
کس ندانم کز لب تو جان برد
دل خرد لعل تو و ارزان خرد
جان برد جزع تو و آسان برد
کیست آن کو پیش تو سجده نبرد
[...]
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶
شب رایت مشک رنگ بر کیوان برد
تقدیر بدم نامه بر طوفان برد
ای روی تو روز وصل تو کشتی نوح
انصاف بده بیتو به سر بتوان برد؟
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۷
با آنکه غم عشق تو از من جان برد
وان جان به هزار درد بیدرمان برد
تا دسترسی بود مرا در غم تو
انگشت به هیچ شادیی نتوان برد
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - پیغام بخاقانی شروانی
کیست که پیغام من به شهر شروان برد
یک سخن از من بدان مرد سخندان برد
گوید خاقانیا اینهمه ناموس چیست
نه هرکه دو بیت گفت لقب ز خاقان برد
دعوی کردی که نیست مثل من اندر جهان
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳
نام وصلش به زبان نتوان برد
ور کسی برد ندانم جان برد
وصل او گوهر بحری است شگرف
ره بدو مینتوان آسان برد
دوش سرمست درآمد ز درم
[...]
عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۱۵
چون دل ز غم عشق تو یک ره جان برد
پنداشت غمت بسر توان آسان برد
و امروز به دستیم برون آمدهای
کاین دست به هیچ رو به سر نتوان برد
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
ندانم تا دل آسوده جان برد
دل شوریده آنجا کی توان برد
عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل
جهان از سرکشان آن روز جان برد
زمین از گرد، سربر آسمان برد
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸ - در اشاره به کتاب جوهرالذات که از تصنیفات شیخ است و سرلقب عطار
هر که خواند جوهرم ایمان برد
در میان سالکان عرفان برد
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۱ - بیان سر لو کشف نمودن علی علیه السلام و به عین الیقین، عالم بعلوم آن بودن
هرکه با حق راست رفت ایمان برد
ورنه از شمشیر من کی جان برد
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۳ - تمثیل در فرستادن عقل و حیا و علم از حضرت عزت بحضرت آدم (ع)
هر که دارد حبّ او ایمان برد
ورنه ایمانش همه شیطان برد
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۸ - در شرح احوال خود و خواب دیدن حضرت مولی و شفا دادن او را فرماید
هرکه دارد حبّ او ایمان برد
کی ازو ایمان و دین شیطان برد
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و پنجم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
هر دمم جان گوئیا شیطان برد
مرگ نیکوتر بود گر جان برد
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - و له ایضا یمدحه
خدایگان وزیران جهان فضل و کرم
که هرچه رای تو فرمود چرخ فرمان برد
عروس طبع ترا آفتاب چون که بدید
برو زمهر بلرزید و نام یزدان برد
ز درّ نظم تو ای بس شب دراز آهنگ
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۹ - نگریستن عزراییل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان و تقریر ترجیح توکل بر جهد و قلت فایدهٔ جهد
تا مرا زینجا به هندِستان بَرَد
بوک بنده کان طرف شد جان برد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۵ - قصهٔ سلطان محمود و غلام هندو
بال بازان را سوی سلطان برد
بال زاغان را به گورستان برد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۱
یاری دل ما به رایگان برد
تا دل طلبیم باز جان برد
عشق آمد و گردن خرد زد
دزد آمد و سر زپاسبان برد
آن کس که رهم زد آشنا بود
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۴
سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد
دل را در افگند به چه و ریسمان برد
می گفت سرو دی که ازو یک سرم بلند
کو باغبان که تا سر سرو روان برد
تیغ ار چه می برد همه پیوندهای جان
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۶٢
چه گویم گردش گردون دون را
که خس را بر سر اوج آسمان برد
جوانمردان و آدم زادگان را
ز بهر نانشان آب از رخان برد
کسان را داد مال و جاه دنیا
[...]