مرگ را مردی بجان مشتاق شد
پیش خواجه بوعلی دقاق شد
گفت من از دست شیطان رجیم
می ندارم ذرهٔ از مرگ بیم
هر دمم جان گوئیا شیطان برد
مرگ نیکوتر بود گر جان برد
خواجه گفت ای چاره خواه نیکبخت
در سرایت از میان بر کن درخت
تا برو گنجشگ ننشیند دگر
بی درختت دیو کی بیند دگر
تا درونت آشیان دیو هست
دایمت از دیو سر کالیو هست
چون بسوزی آشیان دیو پاک
دیو را با تو چه کار ای دردناک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، مردی به خواجه بوعلی دقاق میگوید که از مرگ نمیترسد و با شیطان درگیر است، زیرا شیطان هر لحظه جان او را میبرد. خواجه به او پیشنهاد میدهد که درخت را از خانهاش بدرد، تا دیو (شیطان) نتواند در آنجا آشیانه کند. او اشاره میکند که تا زمانی که دیو در درون او وجود دارد، باید از مرگ بترسد. با سوزاندن آشیانه دیو، مرد به آرامش دست خواهد یافت و دیگر نیازی به ترس از شیطان نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: مردی به مرگ علاقهمند شد و به پیش خواجه بوعلی، دندانپزشک، رفت.
هوش مصنوعی: گفت که من از شیطان رانده شده هراسی ندارم و از مرگ هم هیچ ترسی ندارم.
هوش مصنوعی: هر لحظه احساس میکنم که شیطان جانم را میگیرد و اگر قرار باشد جانم را بگیرد، بهتر است که مرگ بیاید و جان را از من بگیرد.
هوش مصنوعی: خواجه به چارهجو نیکبخت میگوید که در خانهات درخت را از وسط برش بزن.
هوش مصنوعی: تا زمانی که گنجشکی بر روی تو ننشیند و بیدرخت بمانی، دیگر دیو (بلا یا مشکلات) تو را نخواهد دید.
هوش مصنوعی: هر زمانی که درون قلبت جایگاه دیو (نفس اماره یا شیطان) وجود داشته باشد، همیشه باید مراقب باشی که از آن دیو دور بمانی.
هوش مصنوعی: وقتی که تو خودت را به آتش میکشی و آسیب میزنی، دیو ناپاکی که درون توست، چه ارتباطی با تو خواهد داشت ای دردآور؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.