سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد
دل را در افگند به چه و ریسمان برد
می گفت سرو دی که ازو یک سرم بلند
کو باغبان که تا سر سرو روان برد
تیغ ار چه می برد همه پیوندهای جان
فرقت بتر که همدمی دوستان برد
کسی دردناکتر بود از ضربت فراق؟
جلاد گر به گاه قصاص استخوان برد
بر عقل خویش تکیه مکن پیش عشق، از آنک
دزدی ست کو نخست سر پاسبان برد
ای هجر سخت پنجه، ببر بند بند من
عیب است آنکه ترک ز مستی کمان برد
جانا، به نام گفتن تو جان به لب رسید
کس نیست وه که تا چو منی را زبان برد
یکبار سر بر و برهان مستمند را
تا چند تیغ جور تو نامهربان برد
تو جان خسروی و به جان و سرت که گر
نبود امید وصل، ز جان و جهان برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف درد و رنج ناشی از جدایی و فراق میپردازد. او با اشاره به زیباییهای معشوق و تأثیر آن بر دل، به عواطف و احساسات عمیق خود اشاره میکند. شاعر از دیوانگی عشق و وابستگی به معشوق میگوید و بر ناامیدی و درد ناشی از دوری تأکید میکند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که عشق و انتظار وصال، بزرگترین چالشها و رنجها را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: زنی با زلفهای سیمین و خوشبو، دلها را در میافتد و با زیباییاش انسانها را در چنگ خود میگیرد.
هوش مصنوعی: سرو زیبایی میگفت که من تنها هستم. چه کسی است باغبان که این قد بلند را به سر میبرد و همراه من نیست؟
هوش مصنوعی: اگرچه شمشیر میتواند پیوندهای جان را قطع کند، اما جدایی از دوستان و همدمی آنها دردناکتر است.
هوش مصنوعی: آیا کسی در درد و رنج ناشی از جدایی به اندازهی کسی که در زمان مجازات ضربه میخورد، آسیبدیده است؟ حتی اگر جلاد در زمان قصاص هم ضربهای به او بزند، آیا درد آن جدایی کمتر از آن است؟
هوش مصنوعی: به عقل خود در برابر عشق تکیه نکن، زیرا عشق مانند دزدی است که نخستین ضربه را به حافظ امنیت خود میزند.
هوش مصنوعی: ای جدایی سخت و دردناک، کم کم، همه چیز من را تحت فشار قرار بده. عیب از من است که از سر مستی، کمان را رها کردهام.
هوش مصنوعی: عزیزم، تنها نام تو به لب هایم نزدیک کرده و جانم را به لب رسانده است. هیچکس نیست که حال مرا درک کند، چرا که من در چنین شرایطی قرار دارم.
هوش مصنوعی: این بیت به احساس ناامیدی و رنجی که بر دل یک فرد مستمند و نیازمند است اشاره دارد. شاعر از کسی که به او ظلم و بیعدالتی میکند شکایت میکند و میگوید که جفا و سختیهایی که به او وارد میشود، چقدر بیرحمانه است. انگار که بارها و بارها این فرد مورد ظلم قرار میگیرد و در این شرایط سخت، دیگر تحمل ادامه زندگی ندارند.
هوش مصنوعی: تو در حقیقت جان و روح خدای بزرگی و اگر امید رسیدن به وصل تو نباشد، زندگی و همه چیز برایم بیمعناست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر صد هزار رنج و تعب باغبان برد
گل چون شکفت باد صبا از میان برد
آب بقا مجوی که ظلمات روزگار
مشکل که خضر هم بگذارد که جان برد
بر سنگ اگر کنیم نشان نام خود چه سود
[...]
کس نام مرگ او به کدامین زبان برد
عقل این متاع را به کدامین دکان برد
باشد ز سنگ خاره دل پر تهورش
هرکس کزین خبر شود آگاه و جان برد
احرام بسته هر که اسباب این عزا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.