گنجور

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۱۷

 

سخنور چو رای روان آورد

سخن بر زبان ردان آورد

عنصری
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۲۴ - از قصیده ای

 

زهی بزرگ عطائی که در مضیق نیاز

امل پناه بدان دست درفشان آورد

ز بیم جود تو کان خاک در دهان افکند

ز یاد دست تو بحر آب در دهان آورد

عسجدی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

باز غم تاختن چنان آورد

که دل خسته را بجان آورد

خویشتن در دهان مرگ افکند

هر که نام تو بر زبان آورد

زلفت از حد ببرد جور و جفا

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در ستایش عز الدوله

 

دست درافشان چو زی تیغ درفشان آورد

نسر گردون را به خوان تیغ مهمان آورد

گرز او در قلعهٔ البرز زلزال افکند

چتر او در قبهٔ افلاک نقصان آورد

گر نبات از دست راد او نما یابد همی

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۹ - بر تخت نشستن بهرام به جای پدر

 

رسم انصاف در جهان آورد

عدل را سر بر آسمان آورد

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۳۳ - داستان نوشابه پادشاه بردع

 

که سالار خوان خوردِ خوان آورَد

خورش‌های خوش در میان آورد

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۷ - احوال سقراط با اسکندر

 

جهان گرچه کارش به جان آورَد

نه ممکن که سر در جهان آورَد

نظامی
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت

 

هر که او با شاه ایمان آورد

در میان سالکان جان آورد

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - و قال ایضاً بمدحه

 

فراق روی تو ما را بروی آن آورد

که در چمن بسر لاله مهرگان آورد

بچین زلف تو چشمم زطراه دریابار

ببوی سود سفر کرد و بس زیان آورد

غم تو کرد جهان را چو چشمۀ سوزن

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۳

 

دل بین که مرا غم که مهمان آورد

وز عشق که بر سرم چه طوفان آورد

از آتش پارسی روانسوزتر است

این سیل که از راه خراسان آورد

مجد همگر
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۲

 

یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد

خنده باغ مرا گریه هجران آورد

باز گلهای نو از درد کهن یادم داد

غنچه ها بر جگرم زخم چو پیکان آورد

فصل نوروز که آورد طرب بر همه خلق

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۵

 

صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد

نسیم آن به تن رفته باز جان آورد

هزار جان سزد از مژده، گربه باد دهند

که نزد دلشدگان بوی دلستان آورد

خبر ز چین سر زلف مشکبوی تو داد

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۲
۳