گنجور

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - نیز در مدح اتسز

 

تویی که صبح عدو هیبت تو شام کند

امور ملک مثال تو با نظام کند

زصبح تیغ تو روشن ترست و هیبت او

حیات حاسد تو تیره تر زشام کند

عنایت فلکی نزد تو مقیم شود

[...]

وطواط
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین

 

ز انتصاف و ز انصاف او شگفتی نیست

ذوات مخلب اگر چینه حمام کند

سگان صید ورا چون قلاده نو باید

زیال شیر به روز شکار خام کند

ظهیری سمرقندی
 

عراقی » عشاق‌نامه » آغاز کتاب » بخش ۸ - در مدح صاحب دیوان

 

دولت ملک و دین تمام کند

کار آفاق با نظام کند

عراقی
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۸۸

 

هر کجا دردمندی از سر شوق

گوش بر نالهٔ حمام کند

چارپایی برآورد آواز

وان تلذذ برو حرام کند

حیف باشد صفیر بلبل را

[...]

سعدی
 

حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۳ - در مدح شمس الدین علی شاہ نیمروز

 

آن که چون رایش انتظام کند

نور از او آفتاب وام کند

حکیم نزاری
 

اوحدی » جام جم » بخش ۹۱ - در فایدهٔ جوع

 

دل چرا میل آن طعام کند

که حلال تو را حرام کند؟

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۵ - در شرح حال اهل زرق و تلبیس

 

روی در روی ننگ و نام کند

از در و کوچه اقچه وام کند

اوحدی
 

اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف هفتم که برات است و کم براست » بخش ۱۲ - برگ دوازدهم یک برات است

 

ای آنکه مه از تو روشنی وام کند

لطف تو دل رمیده آرام کند

از نقد دو عالمم فراغت باشد

گر لعل تو یک برات انعام کند

گر لعل تو یک برات انعام کند

اهلی شیرازی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

چو همرهی به من آن سرو خوشخرام کند

ز بیم طعنه، به هرکس رسد سلام کند!

خیال وصل تو در خاطر است خلقی را

کسی ملاحظه خاطر کدام کند؟

ز دیدن تو دلم یافت لذّتی که فلک

[...]

میلی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱ - در مدح شاه‌جهان

 

اسیر عشقم و هر کس مرا غلام کند

به گوش حلقه‌ام از حلقه‌های دام کند

چه بخت بی اثرست این که جزو ناری من

دمیکه شعله کشد کار پخته خام کند

چرا نگرید بلبل که بیوفائی دهر

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳۴

 

به هر چمن قد موزون او خرام کند

ز طوق فاختگان سرو چشم وام کند

نوشته نام مرا بر کنار نامه غیر

کس این توجه بیجای را چه نام کند

خط سیاه دل از تیغ رو نگرداند

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳۵

 

نقاب چهره چو آن زلف مشکفام کند

صباح آینه را تیره تر ز شام کند

مرا ز دام رهاکن که آن شکسته پرم

که کار ناخنه بالم به چشم دام کند

ز بال فاخته سرو تو سایبان دارد

[...]

صائب تبریزی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۶ - به دوستی نوشته شد

 

خاک سیه ار ز سیم و زر وام کند

ارزم بدرستی آسمان رام کند

بهرام بنام ساده در بزم آرد

خورشید به جای باده در جام کند

یغمای جندقی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

یا خیانت بمال و نام کند

که حلال ترا حرام کند

ادیب الممالک
 
 
۱
۲