گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را

 

گنهشان زیر پا اندر بمالید

چنان کز خشم او یک تن ننالید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى

 

دو دست خویش بر دیده بمالید

ز شرم مردمان دیگر ننالید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

بر آن باغ و بر آن ایوان بنالید

نگارین رو بر آن بومش بمالید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۴۳ - در مطایبه

 

هرگز آن راحتم نخواهد شد

کان نگار از خمار مینالید

خفته در روی و چاکری مشفق

پشت او را بناز می مالید

کیر اندر میان شلوارم

[...]

وطواط
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۹ - پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو

 

بدانسان گوش بربط را بمالید

کز آن مالش دل بر بط بنالید

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه

 

با خود غزلی همی سگالید

گه نوحه نمود و گاه نالید

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۰ - رفتن پدر مجنون به دیدن فرزند

 

چون توبهٔ عشق می‌سگالید

عشق آمد و گوش توبه مالید

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۸ - دیدن مادر مجنون را

 

سر تا قدمش به مِهر مالید

بر هر ورمی به درد نالید

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۹ - آگاهی مجنون از وفات مادر

 

بر تربت هر دو زار نالید

در مشهد هر دو روی مالید

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۳ - وفات یافتن ابن سلام شوهر لیلی

 

تا شوی برش نبود نالید

چون شوی رسید دیده مالید

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۱۰) حکایت بایزید و زنّار بستن او

 

پس آنگه روی را در خاک مالید

بسوز جان و درد دل بنالید

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیستم » بخش ۱ - المقاله العشرون

 

در آن ساعت نه بتوانید نالید

نه رخ در پیش او در خاک مالید

عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۳۵

 

بلبل همه شب به درد دل می نالید

خون دل خود در رخ خود می مالید

می گفت که گل به زیر پا می سپرند

زین پس به چمن مرا بباید نالید

اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۸

 

آنان که زوصلشان دلم می بالید

جانم زفراقشان فراوان نالید

ناگاه دهان گورشان بی دندان

چون آب بخورد و خاک در لب مالید

کمال‌الدین اسماعیل
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۱

 

شبانگه کارد در حلقش بمالید

روانِ گوسپند از وی بنالید:

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۱

 

پیرمردی ز نزع می نالید

پیرزن صندلش همی ‌مالید

سعدی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۱ - مناجات شیرین در شب فراق

 

به مسکینی جبین بر خاک مالید

ز دل پیش خدای پاک نالید

امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۲