فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۰
بیابم بگویم همه راز خویش
ز گیتی برافرازم آواز خویش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۳ - داستان بوزرجمهر
چهارم که با هر کسی راز خویش
بگوید برافرازد آواز خویش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۵
بدو گفت کاکنون همه راز خویش
بگویم بر افرازم آواز خویش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱۰
همیگفت با پیرزن راز خویش
نهان کرده ازهرکس آواز خویش
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۰
چو یابم بگویم همه راز خویش
برآرم نهان کرده آواز خویش
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳ - آغاز قصه
گه این بر گشادی بر آن راز خویش
گه آن عرضه کردی برین ناز خویش
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۵۸ - رفتن دستور از بیشه به کوه دماوند
کنون گر تو پیدا کنی راز خویش
بیابی چو من نیز دمساز خویش
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۱۸ - سگالش نمودن اسکندر بر جنگ دارا
که پرسندگان زو به آواز خویش
خبر باز جستندی از راز خویش
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۵۵ - جنگ هفتم اسکندر با روسیان
سرآغاز کرد آنگهی راز خویش
بزد سوز خویش اندران ساز خویش
عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
برنگ او شوومندیش از خویش
کزو اندیشی آخر به که از خویش
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۱ - موعظه در مذمت توجه نمودن به دنیا و نقصان آن و صحبت مردان حق و فایدهٔ آن
گاه با حیدر بگوئی راز خویش
گه دهی چون او برون آواز خویش
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
گفت تا جانست با دمساز خویش
کی توانم گفت هرگز راز خویش
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۴ - آغاز داستان پادشاهی کیومرث
همی گفت با هر کسی راز خویش
جهان کرد پر آواز خویش
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۳۵ - درخواب دیدن سام، پریدخت را
تو هم بازگو یک به یک راز خویش
فروخوان سرانجام و آغاز خویش
سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۴ - بوسه بر باد (۴)
تو خود باش همراز و دمساز خویش
مکن دیگران را تو انباز خویش
محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۴ - زادن برزوی سهراب، پسر زاده رستم
نهان کرد مادر ازو راز خویش
همی داشت او را هم آواز خویش
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۹
نسخه دارد لعلش از چشم حیاپرداز خویش
بسکه حرف آهسته گوید نشنود آواز خویش
دام هستی گر نه سرمش گرفتاری شود
نامه ای را می توان کردن پر پرواز خویش
شمع بالین را غبارم دامن غیرت زند
[...]