گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۹ - دیگر صنایع بدیعی:

 

مستی او مایهٔ هشیاریش

خفته همه خلق ز بیداریش

امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲

 

تن خاک تو گشت، رحمتی بر خواریش

دل جای تو شد به غم چرا می‌داریش؟

دلبستگییی که با میانت دارم

تا چون کمرت میان تهی نشماریش

اوحدی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۴ - نامه بردن خادمه از پیش عاشق

 

داد بسی خادمه دلداریش

کرد درین واقعه غمخواریش

صوفی محمد هروی
 

جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۲۳ - در مذمت فرزند ناخلف

 

به بود کز سلک دوران داریش

پیش گیری شیوه بیزاریش

جامی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۷ - معراج

 

هان نکنی کز پی بیداریش

لب بگشائی بطلبکاریش

عرفی
 

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۵ - مکالمهٔ آن حضرت با ذوالجناح

 

شاه را شفقت فزود از زاریش

وان فراوان زخم های کاریش

نیر تبریزی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

وه چه خوش است گلشن و باد خوش بهاریش

لاله و داغ آتشین، سنبل و بیقراریش

سرو سهی به بوستان یاد قد تو می‌کند

هر نفسی که می‌زند دم ز نوا قناریش

سنبل بی قرار تو می ببرد قرار من

[...]

افسر کرمانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۳ - کشف راز

 

آنچه نیاری تو نگهداریش

بر دگری بهر چهه بسپاریش

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۲