عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی
بهر جایی که با گل بود کاریش
برست آنجایگه از هجر خاریش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۹ - دیگر صنایع بدیعی:
مستی او مایهٔ هشیاریش
خفته همه خلق ز بیداریش
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲
تن خاک تو گشت، رحمتی بر خواریش
دل جای تو شد به غم چرا میداریش؟
دلبستگییی که با میانت دارم
تا چون کمرت میان تهی نشماریش
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۴ - نامه بردن خادمه از پیش عاشق
داد بسی خادمه دلداریش
کرد درین واقعه غمخواریش
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۲۳ - در مذمت فرزند ناخلف
به بود کز سلک دوران داریش
پیش گیری شیوه بیزاریش
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۸ - مقاله چهاردهم در اشارت به حال وزیران و دبیران که رقم عدالت و ظلم بر صفحات ایام از رشحات اقلام ایشان است
در کف از آیین ستمکاریش
هیچ بجز آبله نگذاریش
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۲ - آمدن رسولان پادشاهان اطراف غیر از مصر به خواستگاری زلیخا و تنگدل گشتن وی از نومیدی آن
پدر چون دید شوق و بی قراریش
ز سودای عزیز مصر زاریش
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۲ - درآوردن زلیخا یوسف را علیه السلام به خانه هفتم و بذل کردن مجهود در نیل مقصود و گریختن یوسف و ماندن زلیخا در تحیر و تأسف
خدای من که نتوان حق گزاریش
به رشوت کی سزد آمرزگاریش
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۱ - در شرح احسان های یوسف علیه السلام با اهل زندان و تعبیر کردن وی خواب مقربان پادشاه مصر را و وصیت کردن وی مر یکی ازیشان را که وی را پیش پادشاه یاد کند
کمر بستی پی بیمارداریش
خلاصی دادی از تیمارخواریش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۱ - رفتن مجنون به حج بعد از اجازت خواستن از لیلی
بشنید چو آن دعا و زاریش
قانون وفا و دوستداریش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۲ - رسانیدن قاصد نامه لیلی را به مجنون و خواندن وی آن نامه را
بسته کمرم به دوستداریش
بگشاده زبان به غمگساریش
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۳۸ - حکایت پرویز با آن ماهیگیر که چون ماهی درم ریزش کرد و به نصیحت تلخ شیرین که آن درم ریزی مضاعف شد
چو بشنید حسن ادب داریش
نکوکاری و نغز گفتاریش
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۳ - در حکایت گفتگوی آن بیخبر از مقامات عشق با مجنون و جواب دادن مجنون
ز دلبر گویم و ناسازگاریش
هم از دل گویم و افغان و زاریش
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۵ - مکالمهٔ آن حضرت با ذوالجناح
شاه را شفقت فزود از زاریش
وان فراوان زخم های کاریش
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۸ - ذکر ورود اهل بیت رسالت به شام شوم
اشک خونین شربت بیماریش
شمع بالین آه شب بیداریش
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹
وه چه خوش است گلشن و باد خوش بهاریش
لاله و داغ آتشین، سنبل و بیقراریش
سرو سهی به بوستان یاد قد تو میکند
هر نفسی که میزند دم ز نوا قناریش
سنبل بی قرار تو می ببرد قرار من
[...]
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۳ - در بیان اینکه اصل نظام عالم از خودی است و تسلسل حیات تعینات وجود بر استحکام خودی انحصاردارد
گل به جیب فاق از گلکاریش
شب ز خوابش ، روز از بیداریش
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۷ - در بیان اینکه مقصد حیات مسلم ، اعلای کلمة الله است و جهاد ، اگر محرک آن جوع الارض باشد در مذهب اسلام حرام است
خلق در فریاد از ناداریش
از تهیدستی ضعیف آزاریش
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۳ - کشف راز
آنچه نیاری تو نگهداریش
بر دگری بهر چهه بسپاریش