بخش ۳۸ - حکایت پرویز با آن ماهیگیر که چون ماهی درم ریزش کرد و به نصیحت تلخ شیرین که آن درم ریزی مضاعف شد
یکی روز پرویز و شیرین به هم
نشسته چو خورشید و پروین به هم
ز ناگه به رسم هواخواهیی
برآورد دریایی ماهیی
نه ماهی که زیبا طلسمی ز سیم
نموداری از صنع دانا حکیم
تر و تازه چون ساعد نیکوان
ربوده دل از دست پیر و جوان
چو روز جزا ممسک بی کرم
همه پشت و پهلوی او پر درم
خوش آمد بسی طبع پرویز را
بیفشاند دست گهر ریز را
که تا خازنش راه احسان سپرد
هزاران درم در کنارش شمرد
چو شیرین بدید آن کرم گستری
بدو گفت کای قبله سروری
به ماهی فروشی بدینسان عطا
بود پیش ارباب احسان خطا
به هر کس که بخشش کنی اینقدر
کجا آیدش اینقدر در نظر
بگوید که این نرخ یک ماهی است
چه لایق به جود شهنشاهی است
وگر کم از آنش دهی گوید آه
کم از نرخ یک ماهیم داده شاه
شهش گفت اکنون چه درمان کنم
که رد درمهاش فرمان کنم
بگفتا بپرسش که ای خودپرست
شکار تو ماده ست یا خود نر است
به هر یک که گوید ازین دو جواب
بگو نیست خوردن از آنم صواب
بیا فسخ این بیع را ساز ده
درم های سنجیده را باز ده
چو بشنید ماهی فروش این سؤال
بدانست از زیرکی سر حال
بگفتا برون زین دو معنی ست این
نه نر است و نی ماده خنثی ست این
بخندید پرویز و دادش مثال
که گردد مضاعف بر او آن نوال
یک انبان درم شد گرفتش به پشت
پی نرمی روزگار درشت
چو برداشت از بهر رفتن قدم
فتادش ز انبان فرو یک درم
فکند از سر دوش انبان و زود
نهاد آن درم را به جایی که بود
به شه گفت شیرین ببین کان لئیم
چها می کند بهر یک قطعه سیم
چو شد ظاهر این بخل پنهان ازو
سزد گر ستانیم انبان ازو
سوی خویش پرویز از ره بخواند
وز آن بخل ورزی بدو قصه راند
زمین را ببوسید کای شهریار
ز نام تو بود آن درم سکه دار
گرفتم که ناگه یکی تیره رای
نساید بر آن بی ادب وار پای
چو بشنید حسن ادب داریش
نکوکاری و نغز گفتاریش
دگر باره رسم کرم فاش کرد
ز گنج نوالش درم پاش کرد
وز آن پس بگفتا که کارآگهان
منادی کنند این سخن در جهان
که باشد به فرموده زن عمل
زیان بر زیان و خلل بر خلل
ز گفتار ایشان ببندید گوش
مباشید از زن نصیحت نیوش
بیا ساقی و جام مردانه ده
بزن جام بر سنگ و پیمانه ده
زن آمد جهان سخره زن مباش
برای زن اینسان فروتن مباش
بیا مطرب و زیر و بم ساز جفت
بزن آشکار این نوای نهفت
که بر بخرد این نکته روشن بود
که مأمور زن کمتر از زن بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر داستانی زیبا و اخلاقی روایت میشود که در آن پرویز و شیرین در کنار هم نشستهاند. ناگاه ماهی فروشی با ماهیای درخشان و زیبا به نمایش میگذارد. پرویز تحت تأثیر زیبایی ماهی، به او پول فراوانی میدهد. شیرین بر این کار او انتقاد میکند که این میزان بخشش برای یک ماهی منطقی نیست و میگوید که باید با احتیاط بیشتری عمل کرد. همچنین او به پرویز پیشنهاد میکند که از فروشنده بپرسد که ماهی نر است یا ماده، تا دقیقتر تصمیم بگیرد. نتیجه این گفتگو باعث میشود که پرویز متوجه بخل فروشنده شود و در نهایت تصمیم میگیرد که به جای بخشش این قدر زیاد، با صداقت و دقت بیشتری در خریدهایش عمل کند. داستان به نقد رفتار مردان نسبت به زنان و اهمیت توجه به عقل و تدبیر در امور زندگی اشاره دارد و پیامهای اخلاقی را در قالبی زیبا و شاعرانه بیان میکند.
هوش مصنوعی: روزی پرویز و شیرین در کنار هم نشسته بودند، همانطور که خورشید و ستارههای پروین در آسمان با هم درخشیدند.
هوش مصنوعی: دریایی از شور و شوق ناگهان ظاهر شد، که در آن یک ماهی نمایان شد.
هوش مصنوعی: این یک تصویر زیبا از یک ماهی است که با ظاهری زیبا و دلفریب، توجه را جلب میکند. این ماهی جلوهای از هنرمندی و خلاقیت طبیعت است که نشاندهندهٔ دستآوردهای حکیمانه و طراحیهای دلنشین موجود در جهان است.
هوش مصنوعی: مانند بازویی لطیف و تازه، دلها را از دست هر دو دسته، یعنی پیران و جوانان، ربوده است.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، زمانی که به خداوند مراجعه میشود، همه چیز در اختیار اوست و ثروت و قدرتش بینهایت است. مردم در آن روز به خوبی و کرامت او پی خواهند برد.
هوش مصنوعی: پرویز بسیار خوشحال است و دستش را به نشانهی استقبال باز کرده است، و این نشان دهندهی شادی و لذت او است.
هوش مصنوعی: او به خزانهدار دستور داد که راه احسان و بخشش را در پیش گیرد و هزاران درهم ثروت را در کنار او حساب کند.
هوش مصنوعی: وقتی شیرین آن موجود زیبا را مشاهده کرد، به او گفت: ای سرور عزیز من.
هوش مصنوعی: به فروشنده ماهی به گونهای لطف و مرحمت شد که او را در نزد صاحب نیکی دچار اشتباه کرد.
هوش مصنوعی: هر کسی را که بخشش کنی، نمیتواند از نظرش چیزی به اندازه آن بخشش باشد.
هوش مصنوعی: بگوید که این قیمت برای یک ماهی است، چه اندازه شایسته و مناسب بخشش و بخشندگی یک پادشاه بزرگ است.
هوش مصنوعی: اگر از چیزی که به او دادهای کم کنی، بیدرنگ ناله خواهد کرد که کمتر از بهایی که برایش پرداخته شده، به من دادهای.
هوش مصنوعی: آنچه اکنون میگوید این است که چه کار کنم تا بتوانم برای دردهایش درمانی پیدا کنم و به او چیزی بگویم که به من دستور دهد.
هوش مصنوعی: او گفت: از خودت بپرس که آیا شکار تو ماده است یا نر؟
هوش مصنوعی: به هر کس که از من درباره این دو موضوع سوال کند، میگویم که پاسخ درست و منطقی در مورد آنها وجود ندارد. من خوردن از آن را درست نمیدانم.
هوش مصنوعی: بیایید این معامله را باطل کنیم و پولهایی که به دقت حساب شدهاند را پس بدهیم.
هوش مصنوعی: وقتی ماهیفروش این سوال را شنید، با هوشیاری و باریکبینی به خوبی متوجه منظور آن شد.
هوش مصنوعی: او میگوید که این مسئله شامل دو مفهوم است و نه تنها به نر و ماده اشاره میکند، بلکه به یک حالت خنثی هم اشاره دارد.
هوش مصنوعی: پرویز خندید و گفت که وقتی انسان خوشحال است، نعمتهایش نیز افزایش پیدا میکند.
هوش مصنوعی: یک کیسه پر از درم به دوش گرفتم، زیرا روزگار نرم و راحتی تبدیل به روزگار سخت و دشوار شد.
هوش مصنوعی: وقتی که او برای رفتن قدم برداشت، یک درم از کیسهاش افتاد.
هوش مصنوعی: او کیسهای را که بر دوش داشت بر زمین انداخت و به سرعت سکهاش را در جای همیشگیاش گذاشت.
هوش مصنوعی: به پادشاه گفت شیرین که نگاه کن، این انسان پست برای به دست آوردن حتی یک تکه سکه چه کارهایی میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که این بخل نهان او آشکار شد، جایز است که انبان او را بگیریم.
هوش مصنوعی: پرویز از راه به سمت خود دعوت میکند و به خاطر آنکه از او بخل ورزیده شده، داستانی را برای او نقل میکند.
هوش مصنوعی: زمین را بخوانید و بوسه بزنید، زیرا ای پادشاه، این سکه از نام تو به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: یعنی ناگهان متوجه شدم که کسی با رفتار ناپسند و بیاحترامی، نمیتواند مانع از پیشروی من شود یا بر من تأثیر منفی بگذارد.
هوش مصنوعی: وقتی حسن صدای خوب او را شنید، فهمید که او چقدر با ادب و باهوش است و چقدر شیوا و زیبا سخن میگوید.
هوش مصنوعی: باز هم روش بخشندگیاش را آشکار کرد و از گنجینهی نیکیاش، پول (درم) پخش کرد.
هوش مصنوعی: سپس او گفت که آگاهان و دانایان این سخن را در دنیا پخش خواهند کرد.
هوش مصنوعی: هر کس که از دستورات زن پیروی کند، دچار مشکلات و خسارات بیشتری خواهد شد.
هوش مصنوعی: بهتر است از حرفهای آنها گوش نکنید و از زن نصیحت نپذیرید.
هوش مصنوعی: بیایید، ای ساقی، و یک جام از شراب مردانه به من بدهید. جام را بر روی سنگ بزن و پیمانه را نیز پر کن.
هوش مصنوعی: زنی به دنیا آمده که نباید به خاطر او دچار ذلت و خاری شوی، پس برای او اینگونه خوار و فروتن نباش.
هوش مصنوعی: بیا ای هنرمند و با دقت بیشتری آهنگ بزن، تا صدای پنهان و دلپذیر ما به وضوح شنیده شود.
هوش مصنوعی: این موضوع برای فرد خردمند کاملاً واضح بود که مسئولیت زن کمتر از خود زن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.