کسایی » دیوان اشعار » برگشت چرخ ...
برگشت چرخ با من بیچاره
و آهنگ جنگ دارد و پتیاره
یک داوری به سرنبرد هرگز
تا جان به نزد او نبری پاره
گهواره بود خانهٔ من ز اوّل
[...]
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۰
ناید هگرز از این یله گو باره
جز درد و رنج عاقل بیچاره
از سنگ خاره رنج بود حاصل
بیعقل مرد سنگ بود خاره
هرگز کس آن ندید که من دیدم
[...]
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۴
بسی کردم گه و بیگه نظاره
ندیدم کار دنیا را کناره
نیابد چشم سر هرچند کوشی
همی زین نیلگون چادر گذاره
همی خوانند و میرانند ما را
[...]
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
وگر بی آسمان بودی ستاره
جهان پر نور بودی هامواره
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرلبک
نوشته نام سلطان بر مناره
شده زو دین اسلام آشکاره
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر
چو مشرق بود اصلش هامواره
برآینده ازو ماه و ستاره
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
پریرویانِ گیتی هامواره
شده بر بزمگاهِ او نظاره.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
جوابش داد زرد از پشت باره
به بخت شاه شادم هامواره
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال
صد اسپ تازی و سیصد تخاره
ز گوهر همچو گردون پر ستاره
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
بگویم با تو این راز آشکاره
کجا اکنون جزینم نیست چاره
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
برفت ابر و پدید آمد ستاره
همانا شد به بازیشان نظاره
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
برفت از شهر گرگان یکسواره
به زیرش تندرو بادی تخاره
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین
مرا گویی ترا صبرست چاره
چه آسانست کوشش بر نظاره
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
تو گردون بودی و خوبان ستاره
ولیکن مشرق ایشان را نظاره
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
کنون در تو نبینم آن حصاره
کزو آمد همی ماه و ستاره
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
مگر پروین به دردم شد نظاره
که گرد آمد به هم چندین ستاره
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
تو باشی در میان ما بر کناره
نباشد جز درودی بر نظاره
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
یکی را بر کران مشکین جراره
یکی را بر میان رخشان ستاره
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
ز شاخی خشک گشته هامواره
به شاخی بار او ماه و ستاره