نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۹ - صفت سمنار و ساختن قصر خورنق
کهآنچنان دز در آن دیار نبود
وآنچه بد جز همان به کار نبود
عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۱۶
دردا که به جز درد مرا کار نبود
وز مِهْ دِه و ده کسی خبردار نبود
عمری رفتم چو راه بردم به دهی
خود در همه ده نشان دیار نبود
عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۴
چون هرچه بود اندک و بسیار نبود
در زیر دیار چرخ دیار نبود
هر چند جهان خوشست بگذار زیاد
انگار که هرچه بود انگار نبود
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۹) حکایت شعیب علیه السلام
که تا وقتی که آن دیدار نبوَد
مرا با دیدنی خود کار نبوَد
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » المقالة الحادی و العشرون
که تادنیا و دینم یار نبوَد
مرا از یار استظهار نبوَد
عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
وگر دانش بود کردار نبود
ترا و دانشت را بار نبود
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۲ - در نعت حضرت سید المرسلین(ص)
ولی چون اختیارم یار نبود
مرا با لفظ و صورت کار نبود
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۱ - در بیان و شرف علم فرماید
چو علمت با عمل همکار نبود
بنزد راسخونت بار نبود
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۱ - در بیان و شرف علم فرماید
چو با علمت عمل هم یار نبود
هدایت را بنزدت کار نبود
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۳ - در بیان نمایش و روش و کشش
هر آنکو طالب این کار نبود
مقامش اندرین ره یار نبود
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۶ - در بیان ریاضت فرماید
چو با شرع تو تقوی یار نبود
بنزد خاصگانت بار نبود
عطار » مظهر » بخش ۵ - در تمثیل عیاران بغداد و خراسان فرماید
بعالم مثل من عیار نبود
بطرّاریّ من طرّار نبود
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۴ - در حکایت پاکبازی و طلب کردن حقیقت ذات و آوازدادن هاتف آن طالب را فرماید
ترااین زهرهٔ گفتار نبود
ترا این طاقت اسرار نبود
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱
میان ما و تو دوری به اختیار نبود
مرا زمان فراق تو در شمار نبود
گذار بود مرا با تو هر دمی ز هوس
به منزلی، که هوا را در آن گذار نبود
حدیث گفتن و اندیشه از رقیبی نه
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۱ - در شرف بنیت انسان به صورت و معنی بر دیگر مخلوقات
دیو را نور عقل یار نبود
ورنه این جا ز سجده عار نبود
ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۲
گفتم بدل ار چه وقت گفتار نبود
در پاش فکندی سرو او یار نبود
دل گفت که گر جان رود اندر سر او
غم نیست هر آنچه رفته انگار نبود
ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۶
زان پیش که این گنبد دوار نبود
و اندر دو سرا ز خلق دیار نبود
بر نقد تو سکه بدو نیک زدند
خوشباش هر آنچه رفت انگار نبود
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹
آنزمان کز من دلسوخته آثار نبود
بجز از ورزش عشق تو مرا کار نبود
کوس بدنامی ما بر سر بازار زدند
گرچه بی روی تو ما را سر بازار نبود
هرکه با صورت خوب تو نیامد در کار
[...]